اسم الکتاب : تاريخ حديث شيعه در سده هاى دوازدهم و سيزدهم هجرى المؤلف : صفره، حسين الجزء : 1 صفحة : 13
وضعى را پيش آورده بود كه برخى از عالمان براى در امان ماندن از مزاحمت جاهلان و مأموران حكومت، لقب «اخبارى» براى خود انتخاب مىكردند و تظاهر به اخباريگرى مىكردند، و گرنه به سرنوشت ملّا صدرا دچار مىشدند كه با اعمال فشار اخباريان بر شاه عبّاس، حكم تبعيد و آوارگى وى صادر شد و اين، نمونهاى از تسلّط اخباريان بر اوضاع بود. البته شاه سلطان حسين نيز با حكيم ملّا صادق اردستانى به همان شيوه عمل كرد.[1]
در اين زمان با روى آوردن برخى از «شيخ الاسلام» ها، قاضيان و يا فرزندان آنها به دنيا طلبى و زندگى اشرافى، پايههاى مذهبى جامعه دچار ترديد و تزلزل گرديد.
اختلاف در بين عالمان منسوب به صوفيگرى و مجتهدان از يك سو، و دانشمندان اخبارىْمسلك و فقيهان اصولى، از سوى ديگر، از نظر فرهنگى و مذهبى در ميام مردم، انعكاس نامطلوبى داشت. اين گروهها كه هر كدام ديگرى را فاقد ايمان مىدانست و بر ضدّ يكديگر به تأليف كتاب مىپرداختند، مردم را نيز دچار تفرقه كرده، به تدريج، نسبت به آنان بى اعتماد مىنمود.[2]
در ادامه اين نوشتار و در بحث از جريانهاى فرهنگى به پارهاى از اين اختلافها و درگيرى ميان اين گروهها اشاره خواهد شد.
شاه سلطان حسين، مردى خرافاتى و طبق عقايد صوفيان معتقد بود كه انسان در كار خود، اختيارى ندارد و عقل و تدبير، داراى نقش نيست. همو به جاى توجّه به تربيت قهرمانان جنگى و مردان سياست، به رقّاصان حرمسرا و شرب خمر، مشغول بود. كرنليوس دوبروين، نقّاش هلندى مىنويسد:
پادشاه، شيفته و فريفته زنان و پاىبند شهوت و هرزگى شده است و توجّهى به امور مملكت ندارد. در نتيجه رفتار ناپسند او، عدل و داد از كشور، رخت