اسم الکتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى المؤلف : گروهى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 186
يا گرفتار شدن نسبت به شخص ديگر نمىكند.
باز به سراغ معلّمش رفت و از او خواست تا در ادامه راه نيز او را يارى كند.
معلّم او هم خيلى خوشحال بود كه حامد تا اين اندازه، متوجّه مسئله شده است؛ چرا كه معمولًا در سنين جوانى، آن قدر احساساتْ قوى است كه بسيارى- مخصوصاً اگر گرفتار عشقى هم باشند- به اين راحتى نمىتوانند خود را از ميدان مغناطيسى آن، خارج سازند و آن را تحليل كنند.
معلّم حامد، با تكيه بر تعريفى علمى شروع كرد: «عشق يعنى احساس عاطفى و شناخت و انگيزشى كه بر اساس ارتباط، مشاركت و حمايت متقابل، ابراز مىشود».[1] معلّم گفت: آقا حامد! اين طور نيست كه ما به يكباره متوجه شويم و احساس كنيم كه: «عجب! گرفتار و اسير محبّت كسى شدهايم»؛ بلكه ارتباط و مشاركت، نقش مهمّى در ايجاد احساس عاطفى دارد.
پس يكى از راههاى جلوگيرى از اين عشقها (عشقهاى فريبنده يا غير قابل كنترل)، خارج شدن از ميدان مغناطيسى جريانهاى عاطفى بين شخص و موضوع عشق است، به اين شيوه كه وقتى انسانْ متوجّه شد كه شخصى برايش جذّاب است و اگر احتمالًا اين فرايند، به همين شكل پيش برود، به يك عشق غير قابل كنترل تبديل مىشود، در همان ابتداى كار، مهمترين وظيفه او اين است كه اين حس را «تقويت» نكند؛ چرا كه تقويتهاى مستمر، طبق قانونِ «شرطى شدن»، به يادگيرى مىانجامد؛ يادگيرىاى كه بعد از استحكام يافتنش، خارج شدن از چنگ آن، به سادگى ممكن نيست.
مهمترين و ابتدايىترين نوع تقويت، نگاههاى مرتبط با موضوع عشق