اسم الکتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى المؤلف : گروهى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 185
با خود مىگويد: «اين فرد كه اين بار از او خوشم آمده، با قبلىها فرق مىكند. اين يكى، چيز ديگرى است!» و جنبههاى فريبنده، اين پندار عاشق را تقويت مىكنند.
بسيارى از اوقات، ما متوجّه اين قضايا نيستيم و حال آن كه اين انگيزههاى ناهشيار، فعالاند، مخصوصاً در ابتداى جوانى كه هنوز تجربه اين گونه محبّتها بسيار اندك است.
حال اگر مثلًا دو نفر كه قصد ازدواج دارند، تمام ارتباط خود را براساس اين نوع عشقْ پايهريزى كنند، بىگمان، دچار پيامدهاى آن نيز خواهند شد كه نمونههاى آن را در عشقهاى خيابانى و طلاقهاى وحشتناك بعد، مىتوان ديد.[1]
رهايى
حامد، احساس كرد بخش عمدهاى از پاسخ خود را درباره ماهيت علاقهاش به «او» پيدا كرده است و برايش جالب بود كه بسيارى از مردم، چگونه خود را فريب مىدهند و بر اميال خود، برچسبهاى مقدّس و پاك مىزنند و حال آن كه اگر عشقهاى خود را ريشهيابى و تحليل كنند، درمىيابند كه چه بسا «خانه از پاىْبست، ويران است»!
حال، مسئله حامد، اين بود كه چگونه خود را از دام اين دلبستگى شديد و يك طرفه برهاند و آن را به يك رابطه منطقى و سالم تبديل كند. حتماً مىتوان به عشقى دست يافت كه هم محبّت باشد و هم عقلانيت، تا انسان از موهبت محبّت نيز محروم نباشد. در اين صورت است كه انسان، ديگر احساس اسير
[1]. هنر عشق ورزيدن، اريك فروم، تهران: مرواريد، 1373
اسم الکتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى المؤلف : گروهى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 185