اسم الکتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى المؤلف : گروهى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 139
امروز، نبايد موجب غفلت از فردا گردد. چون فرداى رسوايى فرا رسد، شيرينى شهوت امروز، با تلخىِ ننگ از ميان مىرود.[1] نيكنامى، گوهرى است كه نبايد آن را با چيزى مثل شهوتِ پست دنيايى عوض كرد. يكى از رهآوردهاى عفّت، خوشنامى و دور ماندن از رسوايى و بدنامى است.
7. محروميت از بهشت
وقتى كه خداوند متعال، بهشت را آفريد، فرمود: «اى جبرئيل! برو و نظرى به آن بينداز». جبرئيل رفت و نگاه كرد. سپس خرسند و شادان گفت: «خداوندا! به عزّتت سوگند، هيچ كس نيست كه ويژگىهاى آن را بشنود، مگر اين كه مشتاق گشته، وارد آن مىشود». آنگاه خداوند، بهشت را با انواع سختىها آميخته ساخت و به جبرئيل فرمود: «برو و نگاه كن!». جبرئيل رفت و نگاه كرد و با حالى مضطرب و نگران آمد و گفت: «خداوندا! به عزّتت سوگند، خوف آن دارم كه هيچ كس وارد آن نشود!».
پس از آن، خداوند، دوزخ را آفريد و به جبرئيل فرمود: «برو و نگاه كن».
جبرئيل رفت و چون نگاه كرد، گفت: «خداوندا! به عزّتت سوگند، هيچ كس نيست كه از وضع دوزخْ مطلع گردد و باز هم وارد آن شود». خداوند، دوزخ را با انواع شهوتها و لذّتها آميخت و بار ديگر از جبرئيل خواست كه به آن بنگرد.
جبرئيل رفت و چون دوزخ را در اين هيئت ديد، با نگرانى گفت: «خداوندا! به عزّتت سوگند، از آن بيم دارم كه هيچ كس نمانَد، مگر آن كه وارد آن گردد».[2] اين، يك واقعيت است كه اولًا دنيا پايانپذير است و آخرت، ابدى. ثانياً «سختى دنيا»، «بهشت آخرت» را در پى دارد و «لذّت دنيا»، «دوزخ آخرت» را.
كسى كه اهل عيش و نوش و شهوت باشد، پا در مسيرى گذاشته است كه پايان