اسم الکتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى المؤلف : گروهى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 138
است، ولى روحشان اسير و برده. اين اسارت و بردگى، از اسارت جسم، بدتر است و بدين دليل است كه مىگوييم: برده شهوت، ذليلتر از برده جسمانى است؛[1] چرا كه آغازش بردگى و پايانش نابودى است.[2] كسى كه برده شهوت باشد، خويشتن را خوار ساخته است.[3] پس بياييد برده هوس نباشيم[4] كه بردگى شهوت، اسارتى است بىپايان![5] خوشا به حال آنان كه مالك نفس خويشاند، نه برده آن![6] كسى كه بر نفس خويش تسلّط داشته باشد، كارش رونق مىگيرد.[7] مالكيت بر نفس، نشانه قدرت انسان است. قدرتمندترينِ مردم، كسى است كه بتواند بر نفس خود اعمال قدرت كرده،[8] آن را مديريت نمايد. اگر كسى به اين مرحله دست يابد، به احساس رضايت و عزّتْ دست مىيابد. پس چرا با شهوترانى، خود را از اين نعمتْ محروم سازيم؟
6. محروميت از خوشنامى
شهوت، آغازى شيرين و پايانى رسواگر دارد. بسا شهوتهايى كه حاصلى جز بدنامى و بىآبرويى ندارند. چه زشت است كسى با تبعيت از شهوت و ارتكاب فحشا، خود را نزد مردم، بىآبرو سازد![9] سرنوشت فرمانروايىِ شهوت، چيزى جز رسوايى و ننگ نيست.[10] بايد به انديشه فردا بود. لذّت