فكر مىكرد. اين رباعى از او مسموع شد ...[1].
و مدحه وذكر تاريخ وزارته أيضاً ميرزا صادق دستغيب[2]، كما نقل عنه محمّد طاهر النصرآبادي هكذا:
ميرزا صادق دستغيب، اين تاريخ در باب وزارت آصَف شيراز، كه نواده غياث كهره است (كمرهايست)، گفت:
آن خواجه كه نفرينش دعاى ملك است
تاريخ وزارت شهش غيبنك است (1042)
بازى بازى فلك بجائيش رساند
كامروز بجاى قطعهاش نُه فلك است[3]
والده و سوانح حياته
مدحه شرعي الشيرازي بقصيدة، كما في ديوانه المخطوط (ص 41- 42) الموجود في مكتبة مجلس الشورى الإسلامي برقم 7009 (الفهرست، ج 25، ص 15)[4] هكذا:
في مدح ميرزا معين الدين محمّد وزير سابق فارس
صد بار پيش گفتمت اى عقل خُردهدان
چشم وفامدار از اين تيره خاكدان
هر لحظه صد شكست ز زال سپهر خورد
رستم كه داشت داعيه فتح هفت خوان
ايمن ز دستبرد زوالِ خسوف تُست
خورشيد را كه چرخ چهارم بُوَد مكان
هر چند ز دورى خورشيد سود كرد
بنگر چگونه يافت ز نزديكيش زيان
انگشت مىمَكيم چو طفلان ز قحط شير
از بس كه نيست مادر ايّام مهربان
در باغ دهر تا كه بناى شگفتى است
ايمن نشد بهارِ كس از آفت خزان
زير سپهر شِكوِه ز سر گشتگى مكن
كاسوده نيست يك نفس ز گردش آسمان
كس ره به آشيانه عنقا نبرده است
بنشين به گوشه ز مروّت مجو نشان
[1]. تذكرة الشعراء، ج 1، ص 101.
[2]. ترجم له النصرآبادي في تذكرته، ج 1، ص 385 وفي طبع وحيد دستگردي، ص 272.
[3]. تذكرة الشعراء، ج 2، ص 696، وفي ط وحيد دستگردي، ص 272.
[4]. استنسخها لي فضيلة الاستاد الدكتور فتح اللَّه نجّارزادگان دام إفضاله.