اوّلًا، مدرسه بزرگ سيّد تاج الدين محمّد كيسكى- رحمه اللَّه-؛ كلاهدوزان كه مبارك شرقى فرموده است و قرب نود سال است كه در آن جا ختمات قرآن و نماز به جماعت هر روز پنج بار و مجلس وعظ هر يك هفته دو بار و يك بار و در اين مدرسه موضع مناظره و نزول مصلحان در آن جا ... باشند ... و ... مدرسه شمس الاسلام حَسَكا بابويِه كه پير اين طايفه بود كه نزديك سراى ايالت است ... و ديگر، مدرسهاى ميان اين دو مدرسه كه تعلّق به سادات كيسكى دارد ... و مدرسهاى به دروازه آهنين كه منسوب به سيّد زاهد بُلفتوح ... و مدرسه فقيه على جاسبى به كوى اصفهانيان ... و مدرسه خواجه عبد الجبّار مفيد كه چهارصد مرد فقيه و متكلّم، در آن مدرسه درس شريعت آموختند ....[1]
از ديگر مسائل جالب توجّهى كه قزوينى به آنها اشاره كرده، نكاتى درباره وضعيت فكرى جامعه شيعيان است. از نظر رويكرد به حديث، دو نوع تفكّر مهم در تاريخ تشيّع، حضور داشته است: نخست، تفكّر حديثگرا يا اخبارى و دوم، تفكّر اصولى.
اخبارىگرى كه گرايش اغلب محدّثان امامى بود، بر پيروى محض از احاديث، تأكيد داشت و كاربرد استدلالهاى عقلى را در نقد و جرح احاديث، برنمىتافت. اين گروه از عالمان شيعه خود به دو دسته معتدل و افراطى تقسيم شدهاند: گروه اوّل، آنان كه بر اساس ضوابطى، هر حديثى را نمىپذيرفتند، و گروه دوم، آنان كه طرفداران بىقيد و شرط احاديث نقلشده بودند و در منابع شيعى از آنها به حشويّه، مقلّده و اخباريّه و اصطلاحات مشابه، ياد شده است.
عالمان اصولى، بر خلاف گروه اوّل، بر به كارگيرى عقل در تشخيص صحّت و سقم احاديث، تأكيد داشتهاند. اين گرايشها در ميان شيعيان، به طور كلّى به اخبارى و اصولى، مشهور است.[2] توضيحات قزوينى در مورد اين دو جريان، جالب توجّه است.