تبادر عرفى، به اين پرسشها پاسخ داده است. وى پس از بررسى همه تأويلات محتمل در واژه مولا، معناى خلافت و اولويت در تصدّى امامت مسلمانان را با استناد به دلايل، اختيار كرده است.[1] پرسشهاى چهارگانهاى كه انگيزه اين تأليف را فراهم كردهاند، عبارتاند از:
1. دليل بر درستى خبر غدير چيست؟ چراكه قول به بطلان آن نيز وجود دارد.
2. دليل بر دلالت لفظ مولا بر اولويت به عنوان يكى از معانى محتمل آن، چيست؟
3. در صورتى كه اولويت را يكى از معانى محتمل مولا بدانيم، به كدام دليل مراد از آن در حديث غدير، اولويت است و لاغير؟
4. به كدام دليل مراد از اولويت، امامت است؟ اين معنا از كجاى كلام استفاده مىشود؟
كراجكى در پاسخ به اين پرسشها، افزون بر قرآن، روايات، عقل و لغت، از شعر نيز بهره برده است؛ بويژه از كتاب معروف المجاز فى القرآن ابو عبيده معمّر بن مثنّى- كه منزلت و جايگاه او در علم عربى معروف است- و شعر لبيد و معانى القرآن.[2] وى در پاسخ پرسش اوّل، به اتفاق فريقين، بر حديث غدير اشاره كرده و متذكّر شده است كه هيچ يك از عالمان؛ بويژه اهل سنّت، در اعتبار اين حديث ترديد نكردهاند. ايرادها يا نقدهايى كه مطرح شده، درباره محتواى آن است. البته كراجكى به انكار ابن ابى داوود سجستانى، جاحظ و خوارج نيز اشاره كرده؛ ولى توضيح داده است كه انكار آنان، اجماع مسلمانان بر اعتبار حديث غدير را از ميان نمىبرد؛ زيرا اگر قول شاذّ مخالف يا رأى مستحدث، چنين اعتبارى داشته باشد، هيچ اجماعى تحقّق پيدا نمىكند. از اين گذشته، گويا ابن ابى داوود از اين نسبت، تبرّى جسته است و حال