«داوود! ما تو را در روى زمين نماينده خود قرار داديم تا در ميان مردم به حق داورى كنى و از هوا و هوس بپرهيزى».
اين آيه هر چند مربوط به قضاوت و داورى است، ولى نفوذ سخن او در محيط داورى از ولايت و حكومت وسيع او سرچشمه مى گيرد و حكومت و فرمان روايى را نيز در بر مى گيرد، زيرا گذشته از اين كه نفوذ حكم قاضى بدون داشتن سلطه و حكومت مقتدر امكان پذير نيست، در زمان حضرت داوود قوه قضايى از قوه اجرايى جدا نبود و همگى مى دانيم كه حضرت داوود از حكومت بسيار نيرومندى برخوردار بود. چنان كه مى فرمايد:
«داوود جالوت را كشت، خدا به او فرمان روايى و حكومت داد و به او از آن چه مى خواست آموخت. اگر خدا برخى از مردم را با برخى ديگر از بين نبرد روى زمين را فساد مى گيرد».
با توجه به اين امر كه داوود داراى حكومت و قدرت بود و با توجه به اين كه هيچ قدرت قضايى بدون تكيه به حكومت نيرومندى نمى تواند مؤثر واقع گردد و اين كه در پيامبران، مقام قضا و داورى از مقام اجرا و تنفيذ جدا نبود، مى توان گفت كه داوود به خاطر نمايندگى از خداوند، داراى چنين مقام بوده و حق حكومت و فرمان روايى داشت واگر از جانب خدا چنين مقامى به او داده نشده بود، هرگز نه قضاوت او نافذ بود و نه فرمان و دستورهاى ديگر او.