اسم الکتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) المؤلف : سنگری، محمدرضا الجزء : 1 صفحة : 167
تمام بدنش زخمى مىشود، امّا بدون احساس خستگى خوب مىدود و جالب اين كه بعضاً دنبال عراقىها هم مىكند! [1]
مسؤول يگان دريايى لشكر14 امام حسين، پيش از عمليّات والفجر 8، در تصادفى آسيب مىبيند. فرمانده لشكر براى ديدن او به اورژانس مىرود. او وقتى فرمانده را مىبيند، به سختى مىايستد و به وى مىگويد:
برادر حسين، مىبينيد كه من طورى نشدهام، حاضر و آمادهام، نكند تخليه شوم.
پزشك معالج تشخيص مىدهد كه بايد به اهواز تخليه گردد، امّا او در حالى كه بهشدت مىگريد از فرمانده لشكر ملتمسانه مىخواهد كه نگذارد او را تخليه كنند. پس از عزيمت به اهواز و دو روز مداوا، با اعزام به اصفهان مخالفت مىكند و ساعتى مانده به شروع عمليّات خود را به منطقه مىرساند. [2]
راوى لشكر 5 نصر ضمن وصف نيروهاى غوّاص اين يگان مىگويد:
در وهلۀ اول، معلول بودن و بعد فقر و محروميت، از مشخصههاى بارزى بود كه در همان برخورد اول بهشدت جلبنظر مىكرد. در بين برادران بعضاً معلولينى وجود داشت كه تصور اجراى عمليّات غوّاصى براى آنان مشكل مىنمود. فىالمثل برادرى كه يك دست وى قطع شده بود و يا برخى برادران ديگر كه بهنوعى در سر، صورت، و يا دست و پا نقص قابل توجهى داشتند. [3]
پايان اين بحث احساس درونى يك جانباز است كه از شدت علاقۀ خود به جبهه سخن گفته است:
پس از مجروحيت و از دست دادن بينايى خود، تازه متوجه حسّ درونى خود شدم كه گويى چون آتش فروزان مرا به رفتن به جبهههاى نبرد ترغيب مىكرد.