اسم الکتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) المؤلف : سنگری، محمدرضا الجزء : 1 صفحة : 147
حلقه سيم خاردار انداخت و فرياد كشيد: بچّهها! از روى من عبور كنيد. چارهاى نبود، همۀ گردان از روى بدن او عبور كردند و به اين ترتيب خط دشمن شكسته شد. [1]
آنچه در بارۀ سيم خاردار گفته شد، در مواردى در بارۀ ميدان مين نيز مصداق مىيافت. گاه موفقيت يك عمليّات در گرو باز شدن يك معبر خاص و عبور از ميدان مين بود. زمانى كه رزمندگان يا با ميدان مين پيشبينى نشده روبه رو مىشدند و يا دشمن فرصت خنثى كردن مينها و باز كردن معبر را نمىداد و توقف عمليّات نيز بهدليل عمل كردن يگانهاى مجاور غيرممكن بود، ايثارگرانى با انداختن خود روى ميدان مين معبرى مىگشودند تا همرزمانشان اين مانع را نيز پشتسر گذارند و عمليّات را تداوم بخشند. يكى از رزمندگان مىگويد:
يادش بهخير! شهيد حبيباللّه مظاهرى، فرمانده گردان و از بچّههاى تهران بود. بچّههاى تخريب قبل از عمليّات معبر محور چمسرى را تا حدودى گشوده بودند، ولى بهخاطر به رگبار بستن ميدان، بچّههاى تخريب فرصت باز كردن سه رديف مين را پيدا نكردند. با اين حال عمليّات شروع شد. گردان شهيد حبيباللّه مظاهرى در معبر به ستون آماده بود. از محورهاى ديگر بچّهها حمله را شروع كرده بودند؛ اگر گردان حبيب عمل نمىكرد، جهادگران ديگر در معرض خطر قرار مىگرفتند. گردان همچنان منتظر گشودن معبر بود كه ناگهان فرمانده گردان باصلابتى خاص فرياد كشيد: معبر بايد باز شود. . . لاحول و لا قوّة الاّ باللّه. . . وارد ميدان مين شد. چشمها مبهوت، نيروها نگران فرمانده، امّا حبيب
[1]. معبر، ص 104 -105. همچنين ر. ك: شكار، بهكوشش سيد امير معصومى، ص 86-87 و جمهورى اسلامى،24/8/66، ص 8.
اسم الکتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) المؤلف : سنگری، محمدرضا الجزء : 1 صفحة : 147