اسم الکتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) المؤلف : سنگری، محمدرضا الجزء : 1 صفحة : 145
سپاه پاسداران با بىسيم موضوع محاصرۀ يك لشكر از سپاه را در منطقۀ عمليّاتى «نهر جاسم» به اطلاع تيمسار بابايى رساند. آقاى رضايى از ايشان خواست تا با بمبارانهاى پىدرپى محاصره را بشكند. اين در حالى بود كه شرايط جوّى در پايگاه بسيار بد بود و ديد كافى براى پرواز هواپيما وجود نداشت. در آن شرايط بابايى به خودش اين اجازه را نمىداد كه جان هيچ خلبانى را به خطر بيندازد. در حالى كه خود را براى پرواز آماده مىكرد، به مسؤولين فنّى هواپيما دستور داد تا در اسرع وقت يك فروند هواپيما از نوع شكارى 5-F با حداكثر مهمّات آماده كنند. با توجه به نامناسب بودن وضعيّت هوا، همۀ دوستانى كه در آنجا حضور داشتند در تكاپو بودند تا نگذارند تيمسار بابايى پرواز كند. چندتن از خلبانان آماده شدند كه بهجاى ايشان اين مأموريت را انجام دهند، ولى بابايى اين اجازه را نمىداد. با تمام تلاشى كه دوستان و حتّى فرمانده پايگاه انجام دادند نتوانستند او را از تصميمش منصرف كنند. تمام فكر بابايى اين بود كه بچّهها در خطرند و اگر بهموقع نرسد همه قتلعام مىشوند، امّا اين پرواز، پروازى عادى نبود، زيرا هر لحظه ممكن بود با شرايط جوّى بد و كمى ديد، خلبان و هواپيما دچار حادثه شوند. بابايى سوار هواپيما شد. لحظهاى بعد در برابر چشمان ملتمس ما، هواپيما را از زمين كَند و در آسمان اوج گرفت. . . هركس زيرلب دعايى را براى سلامتى او زمزمه مىكرد. پس از بيست دقيقه ناگهان صداى ضعيف هواپيما به گوش رسيد و فريادى برخاست: او برگشت. . . . پس از اين ماجرا باخبر شديم كه همان پرواز سرنوشتساز بابايى باعث شد تا حلقۀ محاصرۀ دشمن درهم بشكند و هزاران رزمنده نجات پيدا كنند. [1]