اسم الکتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) المؤلف : سنگری، محمدرضا الجزء : 1 صفحة : 143
آنجا بودند بالاتفاق از برادران فضلى و كلهر خواستند كه بهعلت شرايط خطرناك منطقه به عقب و محل سنگر تاكتيكى برگردند، ولى علىرغم اصرار مكرر آنان برادران فضلى و كلهر با اين عمل مخالفت مىكردند. بهدنبال بىنتيجه ماندن اين اصرارها، دونفر از برادران واحد اطلاعات-عمليّات كه در جمع حاضر بودند، از جاى خود برخاسته و به محل سنگر برادر فضلى و كلهر رفته و بالاى سر ايندو روى زانو نشستند و هركدام از ايندو روى سر برادر فضلى و كلهر خم شدند. وضعيّت قرار گرفتن ايندو طورى بود كه آنان را از اصابت تركش مصون نگاه مىداشت. برادر فضلى كه ابتدا متوجه منظور آندو از انجام اين كار نشده بود، عكسالعملى از خود نشان نداد، ولى هنگامى كه متوجه شد منظور آنان از اين كار آن است كه جان فرمانده و معاون لشكر را در آن لحظات خطرناك حفظ نمايند، ابتدا از آنان خواست كه سر جاى خود رفته و از اين كار خوددارى كنند و هنگامى كه ديد آنان در كار خود اصرار مىورزند، به آنان دستور داد و چون اين عمل را نيز بىنتيجه ديد، به خواهش و التماس افتاد، ولى اين خواهش و التماس نيز بىنتيجه بود. مشاهدۀ اين صحنه، آنهم در آن موقعيت حساس و خطرناك، در ذهنها حوادث روز عاشورا را تداعى مىكرد و تمامى افراد حاضر در آن جمع را تحت تأثير قرار داده بود كه اكثر بغض كرده بودند و دنبال بهانهاى براى گريه كردن مىگشتند و خود برادر فضلى با حالت بغضآور صحبت مىكرد. [1]
خاطرههاى آزادگان نيز آكنده از اين نوع ايثارگرى است. در اينجا به نقل يكى اكتفا مىكنيم:
پيرمرد پنجاه و هفتسالۀ بسيجى اردوگاه را صدا زدند تا به جرم خواندن