اسم الکتاب : تحليلى بر دعاهاى انبيا در قرآن المؤلف : خزائلی، محمدعلی الجزء : 1 صفحة : 56
عملى است غير صالح و درباره چيزى كه به آن اطلاع
ندارى از من درخواست نكن.
من تو را موعظه مىكنم كه مبادا از جاهلان باشى.
نوح عرض كرد:
(رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ
لِي بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاّ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ اَلْخاسِرِينَ؛[1]بار
الها به تو پناه مىبرم از اينكه چيزى را كه به آن آگاهى ندارم، از تو درخواست كنم
و اگر مرا نبخشى و رحم نكنى از زيانكاران خواهم بود.)
نكات آموزندۀ سرگذشت نوح و فرزندش
1 - با اينكه كنعان فرزند تنى حضرت نوح بود خداوند مىفرمايد:
من قول دادم اهل تو را نجات دهم اما او از خاندان تو نيست، زيرا قبلاً حجت بر او
تمام شده و كسى كه عمل و ايمانش با تو هماهنگى ندارد، از خاندانت به حساب نمىآيد
و شايسته نجات و وساطت نيست و از ظالمين به حساب مىآيد كه گفتم درباره آنها با من
صحبت نكن.
[2] - «شايد منظور از جملۀ (إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ
أَهْلِكَ) اين باشد كه او بر دين تو نيست؛ مثل اينكه سلمان از خاندان پيامبر
نبود، ولى چون با آنها هم دين و آئين بود پيامبر فرمود: «سَلْمانٌ مِنّا أَهْلِ الْبَيْتِ»
يعنى سلمان بر دين ما است لذا از اهلبيت ما به حساب مىآيد. امام صادق عليه السلام
نقل مىكند: خداوند تعالى به نوح عليه السلام فرمود: (إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ
أَهْلِكَ) (پسر تو از خاندانت نيست) چون با او مخالف بود و عملش او را از حضرت
جدا كرد.»2
3 - حضرت نوح ابتدا از طريق اسِجال يعنى اخذ به وعده
خداوند وارد شد و چون خداوند وعده نجات اهلبيت او را داده بود، از روى ادب
مستقيماً درخواست