اسم الکتاب : تحليلى بر دعاهاى انبيا در قرآن المؤلف : خزائلی، محمدعلی الجزء : 1 صفحة : 55
دعاى نوح عليه السلام براى فرزند
جمعى از مفسران گفتهاند آنهائى كه به نوح ايمان
آوردند، جمعاً هشتاد نفر بودند و بگفته بعضى ديگر هفتاد و هشت نفر بودند كه هفتاد
و دو نفر آنها از مردان و زنان قوم او و شش نفر ديگر پسران حضرت به نامهاى سام،
حام و يافث و زنانشان بودند. و در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه
جمعاً ده نفر بودند و نوح پسر ديگرى داشت به نام «كنعان» كه در زمرۀ دشمنان
و مخالفان وى بود و از پدر كناره گرفت و به دين و آئين او ايمان نياورد. وقتى آب
از هر سو زمين را فرا گرفت و نوح و همراهانش در كشتى قرار گرفته و آن منظره هولناك
را تماشا مىكردند، ناگاه چشم نوح به آن پسر افتاد كه مانند مردم ديگر براى نجات
خودش تلاش مىكند و مىخواهد بوسيلهاى خود را از غرق شدن نجات دهد: نوح عليه
السلام روى علاقۀ پدرى، او را صدا زد و گفت: پسرجان بيا با ما سوار كشتى شو
و ايمان آور و از زمره كافران بيرون آى.[1]
آن بيچاره به حدّى گرفتار غرور و نخوت بود كه بجاى
آنكه در آن لحظه حساس سخن پدر را بشنود و نصيحت او را بپذيرد، در جواب گفت: هم
اكنون به كوهى پناه مىبرم تا مرا از خطر آب حفظ كند.
(وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ اِبْنِي مِنْ
أَهْلِي؛[2] نوح كه قبل از آن وعده نجات خاندان خود را از خداى سبحان دريافت كرده بود.
در اين وقت روى تضرع و نياز به درگاه پروردگار بى نياز آورده و گفت: (إِنَّ
وَعْدَكَ اَلْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ اَلْحاكِمِينَ؛[3]پروردگارا پسر من جزء خاندان
من است و وعدۀ تو حق مىباشد و تو خود وعده كردى كه مرا و خاندانم را نجات
بخشى.) خداوند در جواب فرمود: