اسم الکتاب : تحليلى بر دعاهاى انبيا در قرآن المؤلف : خزائلی، محمدعلی الجزء : 1 صفحة : 57
نجات او را ننمود، بلكه گفت فرزندم از خاندان من مىباشد
و به آنها وعده نجات دادهاى. حضرت نوح وى را از مؤمنين مىپنداشت و الا او را
دعوت به سوار شدن بر كشتى نمىنمود و از طرفى قبلا نفرين كرده بود كه خدايا از كافرين
احدى را روى زمين باقى مگذار. و ادب بندگى و نبوت اقتضاء مىكرد كه نوح صريحاً
نجات فرزند را نخواهد، بلكه تنها گفت خدايا او اهل من است كه وعده نجات آنها را
دادهاى و در عين حال «أَحْكَمُ اَلْحاكِمِينَ» هستى. خداوند هم راه درست را براى
نوح عليه السلام روشن كرد و فرمود فرزند تو از كسانى نيست كه وعده نجات آنها را
داده باشم و وعده من شامل صالحان مىشود، يعنى رابطه خويشى و فرزندى تنها كافى
نيست و عمل صالح هم شرط آن است.
4 - خداوند در جواب نوح عليه السلام فرمود: چيزى را
كه دربارهاش اطلاع كافى ندارى درخواست نكن.
مرحوم علامه طباطبائى مىفرمايد: «اينكه نوح به
خداوند عرض كرد فرزند من اهل من است و وعدۀ تو به نجات، حق مىباشد، به گمان
نوح انداخت كه درخواست نجات فرزند را بنمايد در حاليكه نمىدانست او شايستگى
فرزندى او را ندارد، لذا عنايت خداوند شامل حال او شد و او را از چنين تقاضايى منع
كرد و فرمود مبادا درباره چيزى كه نمىدانى و ساطت كنى. زيرا نهى از چيزى چه بسا
براى پيشگيرى از وقوع آن است و لازم نيست قبلاً واقع شده باشد.[1]
انبيا هر چند عصمت داشتند، ولى خداى سبحان مراقب
اعمال آنها بود و هر وقت به كارى نزديك مىشدند كه جاى لغزش بود آنها را به راه
صواب و درست تنبّه مىداد و مراقب بود به خطا و اشتباه نيفتند و شاهد اينكه حضرت
نوح صريحاً تقاضاى نجات فرزند را نداشت، اين بود كه وقتى خداوند به او فرمود از
چيزى كه بدان علم ندارى مسألت نكن، عرض كرد بارالها به تو پناه مىبرم كه چيزى را
كه