اسم الکتاب : تحليلى بر دعاهاى انبيا در قرآن المؤلف : خزائلی، محمدعلی الجزء : 1 صفحة : 54
اين خرما را هم بخورند و هسته آنرا بكارند در اينجا
بود كه يك ثلث ديگر نيز از دين بيرون رفتند و يك ثلث باقى ماندند و براى بار سوم
به دستور عمل كردند و چون هسته را كاشته و درخت شد و بثمر رسيد، به نزد نوح آمده و
گفتند بجز اين افرادِ اندك، كسى بجاى نماند، و اگر اين بار نيز فتح و گشايش به
تأخير افتد، ترس آنرا داريم كه ما نيز به هلاكت در دين و گمراهى دچار شويم. نوح
عليه السلام نماز خوانده و دعا كرد و در دعاى خود گفت: پروردگارا جز اين افراد
اندك كسى به پيروى من باقى نماند.
و من ترس آنرا دارم كه اگر اين بار نيز پيروزى و
گشايش را به تأخير اندازى، اينها هم مىروند. در اين وقت بود كه خدا به او وحى
فرمود كه دعايت را مستجاب كرديم. اكنون دست بكارِ ساختن كشتى شو.»[1]
و در حديث ديگرى است: «پس از اين آزمايشهائى كه شدند،
بار آخر هفتاد و چند نفر بيشتر بجاى نماندند و خداى سبحان به نوح وحى كرد كه اين
براى آن بود تا مؤمنان خالص و پاك بجاى بمانند و افراد غير خالص از كنار تو
پراكنده شوند و اكنون من نيروئى در دين به آنها مىدهم و ترس و بيمشان را به آسايش
و امن تبديل مىكنم تا از روى اخلاص مرا عبادت كنند.»[2]
به هر صورت هنگامى كه نوح عليه السلام از ايمان قومش
مأيوس گرديد و آن همه لجاجت، عناد، آزار و ستيزه جوئيها را ديد، دربارۀ
ايشان به سختى نفرين كرد و گفت: پروردگارا! احدى از كافران را در زمين زنده مگذار
كه اگر زنده شان بگذارى بندگانت را گمراه مىكنند و بدكارانى ناسپاس به وجود مىآورند.
خداوند هم دعاى نوح عليه السلام را مستجاب فرمود و عذاب را بر آن مردم حتمى ساخت و
فرمود براى ستمگران وساطت نكن.[3]
[1]- محمد بن على بن حسين (صدوق)، كمال الدين و تمام
النعمه، ص 133.