اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 97
کنیز بهتر
آن است که او را در راه خدا آزاد کنم. [1]
16. برکات
زیاد احسان غلام
روزی امام
حسین7 غلامی را دید که
به همراه سگی نان میخورد، یک لقمه پیش سگ میانداخت و لقمهای هم خودش
میخورد،
حضرت فرمود: ای غلام! عجب هم غذایی پیدا کردهای؟! غلام
عرض کرد: ای پسر پیامبر! من محزون، مغموم و ناراحت هستم و خوشحالی
خود را در خوشحال کردن این سگ میبینم؛ زیرا
مولایِ من، فرد یهودی است و من از همراهی و مصاحبت با او
در عذابم.
امام فرمود: کاری
که انجام دادی اثر خود را بخشید. سپس دویست درهم به صاحب آن
غلام داد و فرمود: غلام را به من بفروش، یهودی که حضرت را میشناخت، عرض کرد:
من این غلام را فدای قدم مبارک شما کردم و این بستان را هم به
غلام بخشیدم. سپس درهمها را بازگرداند. حضرت غلام را آزاد کرد و دویست
درهم را هم به او بخشید. زن آن یهودی از این جریان
با خبر شد و اسلام آورد و مهریه خود را به شوهرش بخشید،
یهودی هم مسلمان شد و منزل خود را به زنش بخشید. [2]
17.
دستی بخشنده
مرد بیابانی نیازمندی
وارد مدینه شد و پرسید: سخیترین و بخشندهترین شخص
در این شهر کیست؟ همه گفتند: امام حسین7. عرب در جستجوی
امام حسین رفت و بالاخره آن حضرت را در مسجد در حال نماز دید و با خواندن
قطعه شعری حاجت خود را مطرح کرد. مضمون شعر این بود: تا به حال هر کس امید
به تو بسته نا امید برنگشته، هر کس حلقه خانه تو را زده، دست خالی باز
نگشته است، تو