اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 98
بخشنده و مورد اعتمادی، پدرت کشنده مردان
فاسق بود. شما خانواده اگر نبودید ما گرفتار آتش دوزخ بودیم.
او اشعارش را میخواند و امام در
حال نماز بود. چون از نماز فارغ شد و به خانه برگشت، به غلامش قنبر فرمود: از اموال
حجاز چیزی باقی مانده است؟ غلام عرض کرد: آری، چهار هزار
دینار موجود است. حضرت فرمود: آنها را بیاور! کسیآمده که نسبت به
آن سزاوارتر از دیگران است.
سپس عبایش
را از دوش برداشت و پولها را در میان آن ریخت و عبا را پیچید و
برای آن که مبادا عرب را شرمنده ببیند، دستش را از شکاف در بیرون
آورد و به او داد. امام با این که مال زیادی عطا نموده بود از
او عذرخواهی کرد. عرب پولها را گرفت و از روی شوق گریه کرد. امام
پرسید: چرا گریستی، شاید احسان ما را کم شمردی؟ مرد
عرب گفت: گریهام برای این است که چگونه این دستهای بخشنده
را خاک در بر میگیرد و در زیر خاک میماند. [1]
18. احسان و
بخشش به قدر معرفت
مردی نزد
امام حسين 7آمد و
گفت: از جدّت، رسول خداﷺشنيدم كه
فرمود: حاجات خود را يا از عرب شريف يا از مولاى كريم يا از حامل قرآن و يا از شخص
گشادهرو،
بخواهيد. شما هم عرب هستید و هم كرامت سيرت شماست و هم قرآن در بين شما نازل
شده است.
حضرت فرمود: از
رسول اكرم شنيدم كه فرمود: نيكى و بخشش به افراد، به قدر معرفت و شناخت آنها است (اَلمَعرُوف
بِقَدرِ الْمَعرِفَه) «در
مقابل صحبتی که آن مرد به نقل از رسول اللّه بیان کرد، امام
حسین هم این کلام را از رسول اللّه بیان نمود» از اين رو از تو
سؤالاتی را مىپرسم؛ اگر همه را پاسخ دهى، سه کیسه نقره و زر و اگر دو سؤال