اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 55
امام فرمود: آیا
او بر تو حقّى دارد تا به احترام آن حقّ از او بگذری و آزادش نمایی!
او عرض كرد: يابن رسول الله! او بر گردن من حقّ دارد ولى ارزش آن حقّ به قدرى نيست
كه از خون پدرم بگذرم. حضرت فرمود: پس چه مىكنى؟ گفت: قصاص
مىكنم اما
اگر او مايل باشد، حاضرم به احترام حقّى كه بر من دارد، قتل او را با ديه صلح كنم
و آزادش نمايم. امام پرسيد: حالا حقّ او بر تو چيست؟
عرض كرد: او
توحيد خدا، نبوّت حضرت محمّدﷺ و امامت
على7 و ديگر ائمهb را
به من آموخته است. حضرت فرمود: آيا تعلیم اينها به قدر خون
پدرت نمیارزد؟
قسم به خدا آموختههاى او
به قدر خون تمام مردم روى زمين ارزش دارد.
امام سجّاد به
قاتل فرمود: آيا حاضرى ثواب آموختن توحيد و نبوّت و امامت را به من واگذار نمايى
تا ديه پدرت را من بدهم و تو نجات پيدا كنى؟ عرض كرد: يابن رسول الله! من نيازمند
آمرزش الهی هستم و شما نيازى به این عمل صالح، من ندارید چون
گناهان من بزرگ است و گناهى كه در قتل مرتكب شدهام، بين من و
مقتول است نه بين من و اين مرد كه ولىّ خون است.
حضرت سجّاد
فرمود: پس در نظر تو تسليم شدن براى قتل محبوبتر است از این كه ثواب آموزشت
را از دست بدهى؟ آن مرد عرض كرد: بلى يا بن رسول الله! خلاصه بین امام سجّاد
با ولىّ خون سخنانى رد و بدل شد تا این كه سرانجام راضى شد قاتل پدرش را بدون
گرفتن دیه، عفو کند. [1]
نکته:
از اين روايت به خوبى استفاده میشود كه تا چه میزان معلمان
دینی بر گردن انسان حقّ دارند که حتی از خونبهای قتل عزیزترین
افراد انسان مثل پدر و مادر، بالاتر است. از این جهت شایسته است که از
آنان به بزرگی و احترام یاد شود.