اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 152
زمانی
بسيار شد. بعد از مدّتى آن مرد آمد و مزد خود را طلب نمود. من اشاره به گوسفندان
كردم. آن مرد گمان كرد كه او را مسخره مىكنم؛ ولی
همه گوسفندان را که از نتیجه مزد او به دست آورده بودم به او دادم و او گرفت
و رفت. پروردگارا اگر اين كار را براى رضاى تو انجام دادم و از روى اخلاص بوده، ما
را از اين گرفتارى نجات بده، در اين وقت تمام سنگ به كنارى رفت و هر سه نفر با
شادى از غار خارج شدند و به سفر خويش ادامه دادند. [1]
36.
کار برای خدا نه برای دنیا
در بنىاسرائيل عابدى بود به او گفتند: در
فلان مكان درختى است كه قومی آن را مىپرستند.
عابد خشمناك شد و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را قطع كند. ابليس به صورت پيرمردى
در بین راه بر او ظاهر شد و گفت: كجا میروى؟
عابد گفت: میروم تا درخت مورد پرستش مردم را قطع كنم،
تا مردم خدا را بپرستند نه درخت را.
ابليس گفت: دستبردار تا سخنى با
تو بگويم گفت: بگو، ابلیس گفت: خدا را رسولانى است، اگر قطع اين درخت لازم
بود خدا آنان را میفرستاد. عابد که قاطع و مصمم بر
قطع درخت بود گفت: ناچار بايد اين كار را انجام دهم.
ابليس گفت: نمیگذارم
قطع کنی در این حال با او گلاويز شد، عابد وى را بر زمين زد. ابليس
گفت: من را رها كن تا سخن ديگرى بگويم. سپس گفت: تو مرد مستمندی هستى اگر
ترا مالى باشد كه بكارگيرى و بر عابدان انفاق كنى، بهتر از قطع آن درخت است. دست
از اين درخت بردار تا هر روز دو دينار در زير بالشت تو بگذارم.
عابد گفت: راست میگويى، يك
دينار صدقه میدهم و يك دينار هم برای خود