اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 151
35. سه عملی که محض رضاى خدا
انجام شد
پيامبر اکرمﷺ فرمود:
سه نفر از بنىاسرائيل در راهی با يكديگر هم سفر شدند. در بين
راه باران گرفت و آنان به غارى پناهنده شدند. ناگهان سنگ بزرگى درب غار را گرفت. و
روز را بر آنان چون شبِ ظلمانى تاریک ساخت. راهى جز آن كه به سوى خدا تضرع
کنند نداشتند. يكى از آنان گفت: خوب است كردار خالص خود را وسيله قرار دهيم،
شاید نجات يابيم. هر سه نفر اين طرح را قبول كردند.
اوّلی گفت: پروردگارا تو
خود میدانى كه من دختر عمويى داشتم در كمال زيبایى،
شيفته و شيداى او بودم، تا آن كه او را در موضعى تنها يافته و خواستم كام دل
برگيرم، ولی آن دختر به من گفت: اى پسر عمو، از خدا بترس. من با اين سخن او
پا بر هواى نفسم گذاردم و از ترس خدا از آن كار دست كشيدم، خدايا اگر اين كار از
روى اخلاص بوده و جز رضاى تو منظورى نداشتم، ما را از غم و هلاكت نجات بده. ناگاه
ديدند آن سنگ، مقدارى دور شد و فضاى غار كمی روشن
گرديد.
دوّمی گفت: خدايا تو
میدانى كه من پدر و مادرى سالخورده داشتم كه از پيرى
قامتشان خميده شده بود و در همه حال به خدمت آنان مشغول بودم. شبى آمدم تا
خوراكی نزد آنان بگذارم و برگردم، ديدم آنان در خوابند. آن شب تا صبح
خوراكی را بر دست گرفته نزد آنان ماندم و آنان را از خواب بيدار نكردم تا
آزرده نشوند. پروردگارا اگر اين كار را محض رضاى تو انجام دادم، در بسته را به روى
ما بگشا و ما را رهایى بخش؛ در اين هنگام مقدارى ديگر سنگ به كنار رفت.
سوّمی
گفت: اى داناى هر نهان و آشكار، تو خود
میدانى كه من كارگرى داشتم؛ چون کارش تمام شد مزد وى را
دادم، ولی او راضى نشد و بيش از مزد خود طلب كرد از این رو مزد خود را
نگرفت و از نزدم رفت.
من با آن پول، گوسفندى خريدارى كردم و جداگانه محافظت
نمودم و در اندك
اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 151