چنانچه عبده در تفسیر آیات ناظر بر معجزه گاه با
تحلیل عقلی خود از ظاهر آیات عدول کرده و به تأویلهای
دور از ذهن و یا تأویلهای تمثیلی روی آورده
که در فصل چهارم موردبررسی قرار میگیرد. درحالیکه
برای فهم مفاهیم قرآن مفسر باید بر اسلوب بیانی و
قواعد ادبی و نه عقل تجربهگرا تکیه کند.
3- نگاه کارکرد گرایانه به قصههای
قرآن
هدف قرآن از بیان قصه را میتوان به اهداف رسالی،
تربیتی، بیان سنتهای الهی[1]و استخراج قوانین تاریخی از داستانها تقسیم کرد.
عبده معتقد است قرآن به هدف بیان حکمت و عبرتآموزی
به بیان قصههای گذشتگان میپردازد. ما به
روایات گذشتگان در این قصهها توجهی نداریم. اگر گفته شود قصههای عهدین قدیم و جدید نیز وحی الهی است
که قرآن بر آن شاهد است؛ اما در برخی موارد با قصص قرآن منافات دارند، جواب
میدهیم سند این کتابها متصل و متواتر نیست و قرآن
بیان کرده که خداوند به موسی (ع) تورات و شریعت داده و پیروان او بعض آن را گرفتند و
تحریف کردند و بعض دیگر را فراموش کردند.[2]
عبده توضیح میدهد که مفسر نباید
به دنبال حقایق تاریخی و وقایع تاریخی باشد
که در این صورت ذهن مسلمانان با محدودیتهایی که خدا نمیپسندد، مقید میشود.
آیات و عبرتها در سیاق وقایع بین رسولان و امتها، به
هدف بیان سنتهای الهی در بین ایشان تجلییافته
[1] -ر. ک. سید محمد حسینی،
قصههای قرآن و تناقض آن باتاریخ، دانشکده تفسیر و معارف قرآن
قم، ۱۳۸۹، ص ۳۰-۲۷.