رشید
رضا وقوع معجزه را قبول ندارد و در تبیین حادثه با استناد به کاربرد
کلمه «رفع» در قرآن[1] نتیجه میگیرد که آیه «وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ
فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ»
هیچ دلالتی بر معلق بودن کوه در هوا ندارد؛
زیرا معنی اصلی «نتق» تکان و لرزش است. سایهبان بودن آن
مستلزم این نیست که بر سرشان بلند شده باشد، بلکه اگر در کنار کوه
نیز باشند و سایه بلند باشد، سایه کوه آنها را فرامیگیرد.
بعد از وقوع زلزله شدید، کوه به نظر افرادی که پایین آن
بودند، چنان بلند جلوه کرد که سایه قسمتهای بالای کوه را بر سرخود
مشاهده کردند و گمان بردند هرلحظه ممکن است بر سر آنها فرود آید اما به لطف
الهی زلزله آرام شد و کوه بر جای خود قرار گرفت. قرآن کریم از
این جریان اینگونه تعبیر کرده که کوه را کندیم و
بر بالای سر شما نگه داشتیم. اگر این تأویل صحیح باشد،
انکار بلند کردن کوه در هوا، انکار قرآن نیست.[2]
نکتهها:
الف) عبده
وقوع معجزه را قبول کرده اما رشید رضا آن را نمیپذیرد.
ب) چگونگی
معجزه به نوع دیگری نیز تبیین شده و آن این
است که آیهها تنها برکنده شدن قطعهای بزرگ از بلندای کوه در پی
یک لرزش یا زلزله صراحت دارد. بنیاسرائیل بر دامنه کوه گردآمده
بودند و دیدند که آن قطعه به سمت پائین غلتید تا در وسط راه به
شکل عمودی به سمت ایشان متمایل شد و گمان کردند که بر سرشان
فرود خواهد آمد. این واقعه همزمان با تعهد ایشان مبنی بر عمل
به تورات بود. این حادثه از سنخ معجزه نمایی خداوند به