2- در افاده معنى
هنگام گفتگو، يكسان يا نزديك به يكسان باشند.
تتمه:
هر گاه يكى
از دو لفظ مترادف نزد قومى در استدلال مشهورتر باشد، مترادف مشهورتر نسبت به
مترادف غير مشهور جنبه توضيحى دارد، و گاهى همين لفظ ناآشنا در نزد قومى، در نزد
قومى ديگر مشهود است.
بحث چهارم:
در اقسام تأكيد لفظ تأكيد كننده يا مقدّم بر تأكيد شده است يا مؤخّر از آن:
صورت اوّل
مانند «انّ» و آنچه از حروف تأكيد كه در حكم انّ است و بر جمله وارد مىشود. صورت
دوّم: يا تأكيد به وسيله خود كلمه انجام مىگيرد يا به وسيله كلمه ديگرى:
1- تأكيد به
وسيله خود كلمه مانند فرموده حضرت رسول: و اللّه لاغزونّ قريشا ثلثا، «به خدا
سوگند حتما با قريش خواهيم جنگيد»، كه تأكيد به وسيله « (لام)» مفتوح و « (نون)»
مشدّد انجام يافته است.
2- تأكيد به
وسيله كلمه ديگر و آن يا براى مفرد است مانند لفظ نفس و عين و يا براى مثنّى است
به وسيله كلا و كلتا، و يا براى جمع به وسيله أجمعون، اكتعون، ابتعون، ابصعون و
كلّ كه به منزله هر يك از اينهاست.
بحث پنجم:
در پسنديده بودن استعمال تأكيد در مورد پسنديده بودن تأكيد،
ما با
بيدينهايى كه به وحى طعنه زدهاند اختلاف نظر داريم. اختلاف در دو مورد است:
1- در موارد
اين كه آيا تأكيد جايز است يا نيست؟ جايز بودن تأكيد به ضرورت روشن است، زيرا
اهميّت دادن سخنگو به كلامى او را ملزم به تأكيد مىكند.
2- در اين
مورد كه آيا تأكيد در لغت واقع شده است؟ وقوع آن نيز در بررسى لغات بخوبى روشن
مىشود. به كار بردن تأكيد هر چند نيكوست، امّا هر گاه امر داير شود كه كلامى را
بر تأكيد يا فايده بيشترى غير از تأكيد حمل كنيم