بحث اوّل:
اين بحث در باره سه امر است: تعريف، امكان وقوع، وجود داشتن مشترك
الف- مشترك
عبارت است از يك لفظ كه براى دو حقيقت مختلف يا بيشتر وضع شده باشد بنابه قرارداد
اوّلى و با اين خصوصيّت كه دو بار و براى دو معناى مختلف وضع شده باشد، قيد اين كه
براى دو معنى مختلف وضع شده باشد اسمهاى مفرد [1] را از تعريف
خارج مىكند. قيد اين كه لفظ براى شيء قرار داده شده باشد استعمال لفظ را در
معناى مجازى از تعريف خارج مىكند، و شرط اين كه به دو وضع براى دو حقيقت قرار
داده شده باشد مشترك معنوى مانند كلّى متواطى (مفهوم انسان) را از تعريف خارج
مىكند، زيرا مشترك معنوى هر چند بر حقايق مختلف اطلاق مىشود ولى نه از آن جهت كه
مختلفند، بلكه از آن جهت كه در معناى واحدى مشتركند به كار مىرود.
ب- امكان به
كار بردن مشترك از جهاتى است.
1- قرارداد
لفظ براى مقصودى تابع غرض گوينده است. گاهى انسان مىخواهد براى اشخاصى مطلبى را
مفصّل بيان كند و گاهى به خاطر اين كه تفصيل موجب فساد نشود به اجمال مىپردازد.
2- بسيارى از
مواقع گوينده به درستى دلالت يكى از دو معناى لفظ مشترك اطمينان دارد، امّا
نمىداند كه كدام يك از دو معنى مقصود است، ناگزير لفظ مشترك را به طور مطلق به
كار مىبرد بدين خاطر كه اگر تصريح كند ممكن
[1]
در اينجا منظور از اسمهاى مفرد كلماتى هستند كه فقط براى يك معنى وضع شدهاند
مانند: قلم، كاغذ ....