اسم الکتاب : مباني فقهي حكومت اسلامي المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 142
متذكر شويم، و آن گفتگو اين چنين است :
"هشام بن حكم گويد: روز جمعه اي بود، به شهر بصره وارد شدم، به مسجد شهر
رفتم، در آن ميان حلقه بزرگي از مردم را مشاهده كردم كه اطراف عمرو بن عبيد - با
پوشش رداي سياه رنگي كه با نخهاي پشمي زينت شده و رداي ديگري بر آن افكنده
بود - گرد آمده بودند و از وي درباره مسائل مختلف سؤال ميكردند، من نيز در جمع
آنان داخل شده و از مردم خواستم جايي نيز براي من باز كنند، آنان در آخر جمعيت
به من جاي دادند، من بر روي دو زانوي خود نشسته و گفتم : اي عالم، من مردي
غريب هستم، اجازه يك سئوال به من ميدهي ؟ او به من گفت : بفرماييد، گفتم : آيا
تو چشم داري ؟ او در جواب گفت : فرزندم اين چگونه سئوالي است، چيزي را كه
ميبيني چگونه از وجود آن پرسش ميكني ؟ گفتم : پرسش هاي من اين گونه است .
گفت : فرزندم، گرچه پرسشهاي تو احمقانه است ولي بپرس . گفتم : پس پاسخم را
بده، گفت : بپرس، گفتم : آيا تو چشم داري ؟ گفت : بله، گفتم : با آن چه عملي انجام
ميدهي ؟ گفت : با آن رنگها و اشخاص را مشاهده ميكنم . گفتم : آيا بيني داري ؟
گفت : بله . گفتم : با آن چه ميكني ؟ گفت : با آن بوها را استشمام ميكنم . گفتم : دهان
داري ؟ گفت : بله . گفتم : با آن چه ميكني ؟ گفت : با آن طعم غذاها را ميچشم . گفتم :
گوش داري ؟ گفت : بله، گفتم : با آن چه ميكني ؟ گفت : با آن صداها را ميشنوم .
گفتم : قلب داري ؟ گفت : بله . گفتم : با آن چه ميكني ؟ گفت : دريافتهاي اعضا و
حواسم را با آن تشخيص و تميز ميدهم . گفتم : آيا اين اعضا و جوارح تو را از قلب
بي نياز نمي كند؟ گفت : نه . گفتم : اين چگونه است با اينكه همه اينها صحيح و سالم
هستند؟ گفت : فرزندم اعضا و جوارح هنگامي كه در چيزي كه بوييده يا ديده يا
چشيده يا شنيده باشند شك و ترديد كنند به قلب مراجعه ميكنند و قلب شكها را
باطل و يقين را تثبيت ميكند.
هشام گفت : من در اين هنگام به وي گفتم : پس خداوند بدين سبب كه حواس و
اعضاي بدن دچار شك و خطا ميشوند قلب را قرار داده است ؟ گفت : بله، گفتم :
پس اگر قلب نباشد آنها به يقين نمي رسند؟ گفت : چنين است، گفتم : اي ابامروان،
خداوند تبارك و تعالي اعضا و جوارح را بدون مرجع و راهنما قرار نداده پس
چگونه تمام اين مخلوقات را در حيرت و سرگرداني و شك و اختلاف فرو گذاشته ؟
آيا خداوند براي عموم مردم رهبر و امامي كه به هنگام شك و سرگرداني به آن
مراجعه كنند قرار نداد اما براي اعضا و جوارح تو مرجع و امامي كه به هنگام ترديد
و شك بدو باز گردند قرار داد؟
هشام گفت : در اين هنگام وي ساكت شد و در جواب من فرو ماند، آنگاه رو به من كرد و گفت :
به من بگو آيا تو هشام بن حكم نيستي ؟ گفتم : نه، گفت : آيا از
اسم الکتاب : مباني فقهي حكومت اسلامي المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 142