اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 365
و حوا در بهشت بودند، پس به چه وسيله اي شيطان به آدم و حوا دسترسي پيدا
كرد؟ از بعضي روايات [1] و اخباري كه از ائمه (ع) رسيده استفاده ميشود كه شيطان به
سراغ مار رفت و به او گفت : اگر چنانچه مرا در درون خودت جاي دهي و به بهشت
ببري من اسم اعظم خدا را به تو ياد ميدهم، شيطان در دهان مار رفت و مار كه
ورودش به بهشت ممنوع نبود به آنجا رفت، و شيطان همان طور كه در دهان مار بود
با آدم و حوا صحبت ميكرد كه آنها خيال ميكردند مار با آنها صحبت ميكند.
در حقيقت اين روايت جمعي است بين آنچه ما داريم كه شيطان آدم را اغوا كرد
با آنچه كه در تورات است كه مار آدم را اغوا كرد، و اين روايت جوري است كه تقريبا
گناه آدم و حوا را خيلي كم ميكند; و شايد هم چنين چيزي بوده باشد، براي اين كه
آدم پيغمبر خداست و گناه صريح انجام نمي دهد. مضمون روايت اين است كه
شيطان در دهان مار رفت و مار نخست نزد آدم رفت و شيطان به او گفت شما چرا از
اين درخت استفاده نمي كنيد؟ اگر از درخت استفاده كنيد علم غيب پيدا ميكنيد و
قدرت مخصوصي كسب ميكنيد، و يا هميشه در بهشت ميمانيد و هرگز
نمي ميريد. آدم خيال ميكرد مار با او سخن ميگويد، پس گفت : خدا نهي كرده و ما
هم تخلف نمي كنيم، شيطان قسم خورد كه دروغ نمي گويد و خير آنان را ميخواهد،
باز آدم نپذيرفت و به مار گفت : اين حرف شيطاني است كه ميگويي، شيطان
مأيوس شد و سراغ حوا رفت و به او گفت شما چرا از اين درخت استفاده نمي كنيد؟
گفت : براي اين كه خدا از آن نهي كرده است، شيطان گفت : حكم قبلي خدا
نسخ شده و دليلش اين است كه اگر شما جلو برويد و بخواهيد از اين درخت
استفاده كنيد كسي جلوي شما را نمي گيرد، در صورتي كه ملائكه اي موكل اين
درخت هستند با اسلحه آتشين و هر كس بخواهد سراغ آن برود منعش
[1] بحارالانوار، ج 11، ص 190; و منهاج البراعة، ج 2، ص 93
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 365