responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 173
در ذهنتان يك چيزهايي را تصور مي‌كنيد، اين تصورات جداي از ذهنتان نيست، بلكه جلوه ذهن شماست . هستي هاي ما هم جلوه هاي حق است و وابسته به حق تعالي و آميخته با نيستي . آن كه وابسته نيست فقط "هستي" است و وجودش مال خودش است، به اين معنا كه ضرورت دارد، و اين همان غيرمتناهي است كه ديگر نمي تواند دوتا باشد، براي اين كه اگر بخواهيد دو تا فرض كنيد هر دو ناقص مي‌شوند; زيرا اين كمال او را ندارد او هم كمال اين را ندارد، و ما گفته ايم غيرمتناهي آن هستي است كه هيچ نيستي در ذاتش راه ندارد.

بنابراين هر هستي كه فرض شود يا خودش است و يا جلوه آن است و جلوه آن هم از خود شئ جدا نيست ; اما اگر دو خدا باشد، نه اين جلوه آن است نه آن جلوه اين است، پس هر دو ناقص اند و ديگر هيچ كدام كمال يكديگر را ندارند.

پس "هستي غيرمتناهي" دو تا فرض نمي شود، و من كه واقعيت هستي را يافته ام قهرا يكي بودنش را هم يافته ام . اين است كه حضرت مي‌فرمايد: "و كمال التصديق به توحيده" بالاترين يافتن ذات باري تعالي اين است كه همان گونه كه هست بيابيم، بيابيم كه واجب الوجود است، و واجب الوجود هم غيرمتناهي است . خدا را يافتن يعني يك "هستي" را يافتن كه هرچه هستي است يا اوست يا جلوه اوست، و چنين حقيقتي قهرا دو ندارد. اين يك بيان كه اصلا واجب الوجود آن است كه "لا ثاني له" يعني دوم برايش فرض نمي شود، اين بياني بود براي توحيد واجب الوجود.

توحيد واجب الوجود از ديدگاه فلسفه

و اما در فلسفه براي توحيد واجب الوجود بيان ديگري مي‌كنند، مي‌گويند: اگر خدا (واجب الوجود) بخواهد دوتا باشد، اين دوتا شدن مستلزم اين است كه يك مابه الاشتراكي داشته باشند و يك مابه الامتياز; مثلا اگر ما گفتيم دوتا انسان داريم، اين دوتا انسان بودن معنايش اين است كه اين دوتا در انسانيت شركت دارند و
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 173
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست