responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 172

حقيقت هستي قابل تعدد نيست

"و كمال التصديق به توحيده"

(و تصديق كامل به او توحيد و يگانه دانستن اوست .)

گفته شد: يك هستي كه فقط هستي باشد بايد نيستي در آن راه نداشته باشد. ما هم گفتيم خدا يك هستي است كه نيستي در ذاتش راه ندارد; يعني نقص در ذاتش راه ندارد و حد خاصي هم ندارد. انسان يك موجودي است كه حد خاصي دارد، درخت يك موجودي است كه يك حد خاصي دارد، يك خاصيت خاصي دارد، اما آن هستي و واقعيتي كه حد ندارد و غيرمتناهي است، يعني غير از هستي چيزي نيست، آن ذات باري تعالي است .

گفتيم اگر يك چيزي به صرافت هستي باشد، مي‌شود هستي غيرمتناهي . پس ذات باري تعالي يك "هستي غيرمتناهي" است . وقتي كه يك هستي غيرمتناهي شد، اين ديگر دو تا فرض نمي شود، چرا؟ براي اين كه اگر شما گفتيد دو تا هستي غيرمتناهي، من مي‌گويم كه اين گفته درست نيست و تناقض دارد، براي اين كه اين هستي واجد آن هستي نيست، آن هم واجد اين نيست، پس مي‌شوند متناهي، و قهرا هستي هر كدام تواءم با نيستي مي‌باشد، در صورتي كه گفتيم : "هستي غيرمتناهي" اين است كه نيستي در ذاتش راه نداشته باشد. پس اگر دو تا فرض كني هر كدام فاقد كمال ديگري است، اين كمال آن را ندارد آن هم كمال اين را ندارد، اين هستي آن را ندارد آن هم هستي اين را ندارد.

شما اشكال نكنيد كه پس هستي هاي ما با خدا چگونه است . هستي هاي ما جلوه حق اند و چيزي جداي از حق نيست . مثل اين كه عكس يك نفر در آئينه هاي متعدد افتاده باشد. بنابراين جلوه ها چيزي جداي از حق نيستند. ما همه پرتو وجود حقيم ; مثل تصوراتي كه شما در ذهنتان داريد، شما كه الان اينجا نشسته ايد
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 172
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست