responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 168
را مي‌يابي، از كلي انديشه انسان پي به خودش نمي برد، و اگر انديشه خودت را مي‌يابي، پس اول خودت را يافته اي . شما آقاي دكارت مي‌گويي : من مي‌انديشم، و انديشه را به خودت نسبت مي‌دهي، در حقيقت انديشه خودت را مي‌يابي، پس خودت را اول يافته اي . انسان خودش را به ضرورت مي‌يابد، خارج را هم به وسيله اعضاء و جوارحش مي‌يابد. شما حرارت را به واسطه قوه لامسه درك مي‌كنيد، شيريني را به وسيله قوه ذائقه درك مي‌كنيد، خارج را درك مي‌كنيد، وجود خارجي را هم درك مي‌كنيد. ما نسبت به وجود خارجي شناسايي داريم، فقط علم نيست تا بدانيم كه يك خارجي هست، بلكه خارج را مي‌يابيم، همان طور كه مثلا شما شيريني را مي‌يابي . شما يك وقت مي‌گوييد: من مي‌دانم مكه وجود دارد، يك وقت مي‌گوييد: من مكه را يافته ام ; يعني مكه را رفته ام و ديده ام .

حقيقت هستي يافتني است و ماهيات دانستني

يك وقت من مي‌گويم : چون مردم گفته اند قند شيرين است من مي‌دانم كه قند شيرين است، اين علم است، اما يك وقت شيريني قند را يافته ام ; عالم خارج را انسان مي‌يابد، ولو از راهي كه خودش را مي‌يابد، چنان كه آقاي دكارت مي‌گفت : انديشه را مي‌يابم . پس بالاخره من خارج را مي‌يابم، و اين خارجي كه من مي‌يابم و خارجيت دارد همان حقيقت هستي است كه ما گفتيم فقط همان است كه خارجيت دارد. اما ماهيتها يك امور انتزاعي مي‌باشند و يافتني نيستند، آنها را از راه علم بايد شناخت، چون امور انتزاعي مي‌باشند بايستي انسان انتزاع كند، آنها (ماهيات) به اصطلاح ساخته ذهن مي‌باشند چنانچه عدم هم ساخته ذهن است، اما آن چيزي را كه انسان مي‌يابد و مي‌شناسد عبارت است از هستي ; و بالاخره اگر ما واقعيت هستي را درك كرديم آن وقت هستي اگر فقط هستي باشد و به صرافت هستي باقي باشد مي‌شود غيرمتناهي، و ما هم گفتيم هستي خودش براي خودش
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 168
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست