اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 155
اشياء مانند تصاوير در تلويزيون هستند، خدايا به ما بفهمان كه اينها عكس
هستند و همه جلوه تو هستند.
مثال ما مثال كسي است كه خودش را در آينه ميبيند و خيال ميكند كه
تصويرش يك موجودي است و از آن عذرخواهي ميكند و ميگويد: ببخشيد
نمي دانستم اين آينه مال شماست ! همه موجوداتي كه در عالم ميبينيم جلوه هاي
خدا هستند و مثل همان تصاوير هستند كه ما در تلويزيون مشاهده ميكنيم .
دعاي پيغمبر6 آن است كه خدايا ما ميخواهيم صاحب عكس را ببينيم و
ميخواهيم خود خدا را بيابيم، و حضرت سيدالشهداء(ع) نيز همين را در دعاي
عرفه ميفرمايد. شخص عارف از موجودات غفلت ميكند و فقط خدا را مييابد.
از حضرت علي (ع) نقل شده : "ما رأيت شيئا الا و رأيت الله قبله و فيه و معه و بعده"[1]
چيزي را مشاهده نكردم مگر اين كه خدا را قبل از آن چيز و در آن چيز و با آن چيز و
بعد از آن مشاهده نمودم .
يك شخص واقع بين قبل از هر چيز حقيقت هستي را كه يك معناي واحد و
غيرمتناهي است مييابد - هرچند جلوه دارد - او واقعيت را مييابد و از واقعيت به
سراغ جلوه ميرود، و علت را مييابد و از علت سراغ معلولها ميآيد،
صاحب عكس را مييابد و از آن سراغ عكسها ميآيد، او را مييابد و بعد جلوه او را
ميبيند.
جمله "و كمال معرفته التصديق به" شايد اشاره به همان برهان صديقين باشد.
يعني كمال معرفت خدا اين است كه انسان خدا را بيابد و باور كند. بايد خدا را
در وجود خودمان بيابيم و در درون ذاتمان او را تصديق كنيم همان طوري كه
هست، اولا هستي است، و نيستي و فقر در ذاتش راه ندارد، هستي بدون نيستي