responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 128

"و كمال معرفته التصديق به"

شارحان نهج البلاغه مثل ابن ابي الحديد و ديگران مي‌گويند:[1] جمله "اول الدين معرفته" اشاره به مرحله شناخت اجمالي است و جمله "و كمال معرفته التصديق به" اشاره به مرحله بالاتر آن است، يعني معرفت تفصيلي خدا و اين كه به آن حد وجودي كه خدا دارد - يعني اين كه واجب الوجود است و وجودش از خودش است و وابسته به غير نيست و موجودات ديگر وابسته به اويند - پي ببريم .

شايد هم معناي ديگري در اينجا مراد باشد و آن اين كه ما يك تصور داريم و يك تصديق، شايد تصديقي كه در اينجا حضرت مي‌فرمايد در مقابل تصور باشد. ما يك وجود داريم يعني واقعيت هستي و هستي خارجي - نه مفهوم هستي كه در ذهن مي‌آيد - و در مقابل آن عدم به معناي نيستي قرار دارد، و يك چيزهايي هم داريم به نام ماهيت ; ماهيت عبارت از اموري است كه از وجودات انتزاع مي‌شود و اينها لابشرط از وجود و عدمند، مثلا شما مي‌گوييد: انسان، درخت، اسب و... وجود يعني هستي، و هستي قابل نيستي نيست، يعني هيچ چيزي ضد خودش را قبول نمي كند، وجود عدم را قبول نمي كند و عدم نيز وجود را قبول نمي كند، ولي چيزي كه هر دو را قبول مي‌كند ماهيت است . ماهيت يعني حدودي كه شما از موجودات انتزاع مي‌كنيد مانند انسان، انسان مي‌تواند موجود باشد و مي‌تواند موجود نباشد، پس ماهيت هم پذيرش عدم دارد و هم پذيرش وجود.

هستي اصالت دارد نه ماهيت

در فلسفه بحثي است كه آيا چيزي كه در خارج واقعيت دارد و منشاء آثار است وجود است يا ماهيت ؟ مرحوم صدرالمتألهين و ديگران مي‌گويند: وجود و هستي

[1] شرح ابن ابي الحديد، ج 1، ص 73; شرح ابن ميثم، ج 1، ص 119; و منهاج البراعة، ج 1، ص 321 و 322
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 128
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست