اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 126
نخواهد كرد; بلكه عقل ما را هدايت ميكند كه اين همه نظم و شگفتي در عالم،
بدون وابستگي به يك كانوني كه علم و قدرت و حكمت بي نهايت دارد
ممكن نيست خودبه خود به وجود آيد. قرآن ميگويد كافران ميگفتند: (و قالوا
ما هي الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا الا الدهر)[1] زندگي نيست مگر
زندگي همين دنيا، و روزگار است كه ما را هلاك ميكند; (و قالوا ان هي الا حياتنا
الدنيا و ما نحن بمبعوثين)[2] زندگي فقط در اين دنياست و بعث و برانگيختگي هم
در كار نيست .
به هرحال عرض شد كه ما از چيزي كه غرق در آن هستيم غفلت داريم . انسان
كسي است كه اگر آن ساختمان را ميديد باور نمي كرد كه بدون علم و قدرت و
حيات موجود شده باشد، اما چون غرق در عالم است و هرچه ميبيند موجودات
مادي است تصور ميكند كه غير از ماده چيزي وجود ندارد، در صورتي كه يك
كانون بي نهايت علم و حيات و قدرت و اراده و حكمت محيط به عالم است و تمام
اين عالم نسبت به او يك وجود كوچكي است، مانند روح كه محيط به بدن انسان
است و اگر از انسان گرفته شود جسدش بدون ارزش به كناري ميافتد، اما وقتي كه
بر بدن احاطه داشته باشد چشم و گوش و دست و پا همه تحت فرمان او هستند.
شاعر ميگويد: حق، جان جهان است و جهان جمله بدن .
خلاصه اين كه ما غرق در جلوه ها و آثار حق تعالي هستيم و مثل ماهي كه غرق
در آب است و ميگويد آب چيست، ما نيز غرق جلوه هاي خداوند هستيم ولي از
وجود خدا غافل ميشويم ; به حضرت علي (ع) نسبت ميدهند كه فرموده اند:
"ما رأيت شيئا الا و رأيت الله قبله و فيه و معه "يا" و بعده"[3] هيچ چيز را نديدم مگر
[1] سوره جاثيه، آيه 24
[2] سوره انعام، آيه 29
[3] مصباح الانس فناري، چاپ سنگي، ص 6; و شرح مقدمه قيصري آشتياني، ص 574
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 126