چه گويم از غم هستى كه يار من رفته
نشاط زندگى از روزگار من رفته
چكيده ژاله بدامان لاله توحيد
نسيم گل نو زنده، بهار من رفته
فروغ شمس منوّر نمىدهد امروز
مگو سخن بدل شب نگار من رفته
صداى نوحه خيل ملك بگوش آيد
مخوان سرود شعف غمگسار من رفته
بگو به گلشن زيبا دگر نمىآيم
چراكه غنچه و گل از كنار من رفته
شب است و منتظرت صبحدم نخواهم ماند
ميا كه شاهد و چشم انتظار من رفته
«محمد منتظر از دمشق»