responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى المؤلف : مهدى لطفى    الجزء : 1  صفحة : 170

كنيم. گفت: روزى علماى مازندران آمده بودند اينجا و گفتند آن تير را بياور ما ببينيم ما آورديم آنها اين تير را از ما گرفتند، و هرچه كرديم پس ندادند و بردند. ما هم بعد از آن قسم خورديم كه اين انگشتر را ديگر به كسى نشان نمى‌دهيم. ولى هر وقت اينجا وبايى يا مرضى مى‌آيد ما اين انگشتر را توى يك حوض آب مى‌اندازيم مردم مى‌آيند از آن آب به عنوان شفا مى‌خورند و همه شفا پيدا مى‌كنند.

باز آقا فرموده بود: در همان سفرى كه ما مى‌خواستيم مشرف شويم براى مكه از راه كويت و دريا رفتيم. دريا طوفانى شد. به مقدارى طوفانى شد كه همه شهادتين را گفتند، خيلى خطرناك شده بود. در اين اثناء به فكر من رسيد كه آن تربت را همراه دارم و بدون اينكه كسى بفهمد گوشه آن كيسه را مقدارى پاره كردم و مقدارى از اين تربت را به آب ريختم طولى نكشيد كه آب آرام شد.

بعد من تربت را هميشه مى‌گذاشتم در لاى عمامه‌ام و به هر مريضى مى‌دادم شفا مى‌گرفت. يك وقتى خواستم حمام بروم آن را درآورده و گذاشتم لاى درز ديوار وقتى آمدم ديدم مهرش شكسته شده و ديگر بعد از آن خاصيت قبلى را نداشت.

اسم الکتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى المؤلف : مهدى لطفى    الجزء : 1  صفحة : 170
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست