انسان كسى را شيعه بداند و باو زكوة بدهد،
بعد معلوم شود شيعه نبوده، بايد دوباره زكوة بدهد.
مسئله 1951- اگر طفل يا ديوانهاى از شيعه فقير باشد، انسان ميتواند
به ولى او زكوة بدهد؛ بقصد اينكه آنچه را ميدهد ملك طفل يا ديوانه باشد.
مسئله 1952- اگر به ولى طفل و ديوانه دسترسى ندارد، ميتواند خودش يا
بوسيله يك نفر امين زكوة را بمصرف طفل يا ديوانه برساند و بايد موقعى كه زكوة
بمصرف آنان ميرسد نيت زكوة كند.
مسئله 1953- بفقيرى كه گدائى ميكند، ميشود زكوة داد ولى بكسيكه زكوة
را در معصيت مصرف ميكند. نميشود زكوة داد.
مسئله 1955- بكسيكه بدهكار است و نميتواند بدهى خود را بدهد، اگرچه
مخارج او بر انسان واجب باشد، ميشود زكوة داد كه بدهى خود را بپردازد.
مسئله 1956- انسان نميتواند مخارج كسانى را كه مثل اولاد خرجشان بر
او واجب است از زكوة بدهد، ولى اگر مخارج آنان را ندهد، ديگران مىتوانند بآنان
زكوة بدهند.
مسئله 1957- اگر انسان زكوة به پسرش بدهد كه خرج زن و نوكر و كلفت
خود نمايد اشكال ندارد.
مسئله 1958- اگر پسر به كتابهاى علمى دينى احتياج داشته باشد، پدر
ميتواند براى خريدن آنها باو زكوة بدهد.
مسئله 1959- پدر ميتواند به پسرش زكوة بدهد كه براى خود زن بگيرد و
پسر هم ميتواند براى آنكه پدرش زن بگيرد زكاة خود را به او بدهد.
مسئله 1960- به زنيكه شوهرش مخارج او را ميدهد، يا خرجى نمىدهد ولى
ممكن است او را بدادن خرجى مجبور كنند، نميشود زكوة داد.