چه باشد گر ببخشائى باين پير
پذيرايم شوى از عذر و تقصير
نمىپنداشتم كاين چرخ أخضر
كند اين كار با آل پيمبر؟
شه سجّاد فرمودش در آن دم
كه بىغم باش با مائى تو همدم
يكى زان مردمان كفر بنياد
امير مشركين را اين خبر داد
همه احوال پير و شاه بيمار
بيان كرد از براى مير كفّار
چو اين بشنيد آن داراى خسران
به قتل پير مؤمن داد فرمان
بيفكندند سر زان پير مضطرّ
بشد با سرخروئى نزد داور
بدى آن كاروان محنت انجام
بسرگردانى اندر شام تا شام
نميدانم ز دست قوم كافر
كجا ماندند، شب را آل حيدر؟
ورود اهل بيت طهارت (ع) به مجلس يزيد (لع)
(1)
چو صبح از اين سپهر سرخى آلود
سر خود در ميان طشت بنمود
به تخت زر يزيد كفر بنياد
نشست آنگه صلاى عام در داد
ز اسباب شهى هر چيز موجود
نمود آن كافر بدتر ز نمرود
مسلمانان بدتر از نصارى
شدند آن بيحيا را مجلس آرا
رسولى بود از درگاه قيصر
پيامآور بدان إبليس منظر
ابا آن جمع مردم گشت همراه
كه بيند روى آن مردود گمراه