اسم الکتاب : کشف الیقین ت آژیر المؤلف : علامه حلی الجزء : 1 صفحة : 433
مىداد.
ابو سعيد خدرى[1]- مىگويد:
على (ع) و فاطمه (س) به بىتوشهگى گرفتار آمدند و فاطمه (س) به على (ع) گفت: چيزى
در خانه نداريم، خوب است كه براى طلب چيزى از خانه بيرون شوى. راوى مىگويد: حضرت
(ع) مىرفت كه در راه دينارى يافت.
حضرت (ع) آن قدر اين
دينار را به آگاهى مردم رساند كه خسته شد و هيچ صاحبى براى آن يافت نگشت. راوى
مىگويد: حضرت (ع) نزد فاطمه (س) بازگشت. فاطمه (س) به حضرت گفت: آيا مىتوانى در
برابر آن دينارى قرض كنى و فعلا ما را از اين وضع نجات دهى؟ راوى مىگويد: حضرت
(ع) به بازار رفت و پيرمردى را ديد كه آرد مىفروشد. پس آرد از او خريد و دينار
بدو داد ولى پيرمرد دينار را به حضرت (ع) بازگرداند. حضرت (ع) نيز آن را گرفت و
فاطمه (س) را از ماجرا آگاه ساخت. فاطمه (س) گفت: خداوند بر اين پيرمرد رحمت گيرد،
لا بد به خويشاوندى تو با پيامبر 6 آگاه شده و دينار را از تو نستانده است. آنها
آرد را به مصرف رساندند، و باز فاطمه (س) گفت: آيا دينارى ديگر قرض نمىكنى؟ حضرت
(ع) به بازار آمد و باز همان پيرمرد را ديد كه آرد مىفروشد.
حضرت (ع) از او يك دينار
آرد خريد ولى او باز هم دينار را به حضرت (ع) پس داد، و حضرت (ع) ماجرا را به
آگاهى فاطمه (س) رساند و اين آرد را هم به مصرف رساندند و براى بار سوم بازگشت و
از او آرد خريد ولى اين بار سوگندش داد كه دينار را از او بگيرد.
ابو هارون [عبدى]
مىگويد: ابو سعيد خدرى اين حديث را به من گفت و من از نزد او بيرون آمدم كه به
مردى از انصار برخوردم. او گفت: ابو سعيد به شما چه گفت؟ و ما حديث را به او
بازگفتيم. او گفت: اگر راز نگه دار باشيد به شما مىگويم آن پيرمرد چه كسى بود؟ او
جبرئيل (ع) بود.
مبحث سى و دوم: در
بيان اين كه پيامبر 6، على (ع) را ياور خود معرفى مىكند و اين كه چگونه حضرت
(ع)، فاطمه (س) را ديدار كرد:
خوارزمى[2]- از ابو
سعيد خدرى روايت مىكند كه فاطمه (س) فرمود: خدمت پيامبر
[1] همان/ 368، ح 415، و نظير آن در مناقب
خوارزمى/ 230 آمده است.