responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : کشف الیقین ت آژیر المؤلف : علامه حلی    الجزء : 1  صفحة : 432

فاطمه (س) گفت: چگونه است كه اين دينار را براى خود بردارى و با آن قدرى آرد خريدارى كنى و اگر صاحبش آمد آن را بدو پس مى‌دهى. راوى مى‌گويد: حضرت (ع) براى خريد آرد از منزل خارج شد و با مردى آرد فروش رو به رو گشت و به او فرمود: يك دينار آرد چه قدر مى‌شود؟ آرد فروش گفت: فلان قدر. حضرت (ع) فرمود: بكش، و آن مرد يك دينار آرد كشيد و حضرت (ع) خواست دينار را به دو دهد. آرد فروش گفت: به خدا سوگند دينار را نمى‌گيرم. راوى مى‌گويد: حضرت (ع) نزد فاطمه (س) بازگشت و او را از ماجرا آگاه ساخت. فاطمه (س) گفت: سبحان اللَّه، آرد مرد را گرفتى و دينار را پس آوردى! حضرت (ع) فرمود: او سوگند خورد كه دينار را نخواهد گرفت، من چه كنم؟

راوى مى‌گويد: حضرت (ع) همچنان وجود اين دينار را به آگاهى همگان مى‌رساند در حالى كه آرد را همچنان مى‌خوردند تا آن كه آرد تمام شد و هيچ كس براى گرفتن دينار نيامد. حضرت (ع) باز با همان دينار براى خريد آرد بيرون رفت و ناگاه همان مرد آرد فروش را ديد. باز پرسيد: يك دينار آرد چه قدر مى‌شود و او گفت: فلان قدر.

حضرت (ع) فرمود: بكش و آن مرد يك دينار آرد كشيد، و حضرت (ع) خواست دينار را بدو دهد كه باز آرد فروش سوگند خورد كه دينار را نخواهد گرفت و حضرت (ع) با دينار و آرد بازگشت و ماجرا را به آگاهى فاطمه (س) رساند. فاطمه گفت: سبحان اللَّه، باز با آرد و دينار بازگشتى! فرمود: چه كنم؟ سوگند خورد دينار را از من نخواهد ستاند.

فاطمه (س) گفت: تو مى‌بايست پيش دستى مى‌كردى و او را سوگند مى‌دادى. راوى مى‌گويد: حضرت (ع) همچنان وجود اين دينار را به آگاهى همگان مى‌رساند در حالى كه آرد را مى‌خوردند تا آن كه باز آرد، تمام شد، و حضرت (ع) دوباره براى خريد آرد بيرون رفت و باز به همان آرد فروش برخورد و از او پرسيد: يك دينار آرد چه قدر مى‌شود و او در پاسخ گفت: فلان قدر، و حضرت (ع) فرمود: بكش، و او يك دينار آرد كشيد. على (ع) به او فرمود: تو را به خدا سوگند مى‌دهم بهاى آرد را بستانى و دينار را به سوى او انداخت و بازگشت. رسول اكرم به على (ع) فرمود: مسأله دينار چه شد؟ و حضرت (ع) ماجرا را به آگاهى پيامبر 6 رساند. پيامبر 6 فرمود: آيا مى‌دانى آن مرد كه بود؟ او جبرئيل بود و آن رزقى بود كه خداوند، بهره شما ساخته بود. سوگند به آن كه جان من در يد قدرت اوست اگر او را سوگند نمى‌دادى مادام كه دينار را در دست داشتى او به تو آرد

اسم الکتاب : کشف الیقین ت آژیر المؤلف : علامه حلی    الجزء : 1  صفحة : 432
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست