اسم الکتاب : کشف الیقین ت آژیر المؤلف : علامه حلی الجزء : 1 صفحة : 414
را بست و در على را باز گذاشت»؟ گفتند: به خدا سوگند چنين
بود. فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا مىدانيد كه در روز طائف پيامبر 6 تنها با
من به تفصيل نجوا كرد، و شما اعتراض كرديد كه چرا تنها با من نجوا مىكند، و
پيامبر 6 فرمود: نه من كه خدا با او نجوا كرد. گفتند: به خدا سوگند چنين بود.
فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا مىدانيد كه پيامبر 6 فرمود: «حق با على است و
على با حق و حق، پيوسته با على در گردش است»؟ گفتند: آرى، به خدا سوگند چنين است.
فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا مىدانيد كه پيامبر 6 فرمود: «من در ميان شما
دو گران بها مىنهم، كتاب خدا و خاندانم، تا آن گاه كه به آن دو چنگ درزنيد گمراه
نگرديد و اين دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد آيند»؟ گفتند: به
خدا سوگند چنين است. فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا در ميان شما جز من كسى هست
كه خود را سپر بلاى پيامبر در برابر مشركان كرده باشد و در بستر او خفته باشد؟
گفتند: به خدا سوگند نه. فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا در ميان شما جز من كسى
هست كه به مبارزه طلبى عمرو بن عبد ودّ عامرى پاسخ مثبت داده باشد؟ گفتند: به خدا
سوگند نه. فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا جز من در ميان شما كسى هست كه خداوند
آيه تطهير را در حقّ او نازل كرده باشد:
فرمود: شما را به خدا
سوگند، آيا در ميان شما كسى جز من هست كه پيامبر 6 او را سرور عرب ناميده باشد؟
گفتند: به خدا سوگند نه. فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا در ميان شما كسى جز من
هست كه پيامبر در حقّ او فرموده باشد: «از خدا براى خود چيزى نخواستم مگر آن كه
مانند آن را براى تو مسألت كردم»؟ گفتند: به خدا سوگند نه.
مبحث بيست و چهارم:
پيرامون دعا براى حضرت (ع):
خوارزمى[1]- به نقل از
عبد اللَّه بن سلمه روايت مىكند كه گفته است: شنيدم كه على (ع) فرمود: پيامبر 6
نزد من آمد در حالى كه از درد مىناليدم و مىگفتم: خدايا! اگر اجل من فرا رسيده
است راحتم كن و گر نه شفايم ده، و اگر بلايى در ميان است شكيبايم گردان. پس پيامبر
با پايش به من زد و گفت: چه گفتى: و من سخنم را تكرار كردم. پس