اسم الکتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 213
«اين خوى و طبيعتى است كه من آن را از اخزم مىشناسم[1] آيا از مار
جز مار توليد شود؟» [يعنى اين پسر شير بچه است، و اين شجاعت را از پدرش به ارث
برده كه اين گونه با من شجاعانه سخن مىگويد.]
سه پيشنهاد امام سجّاد
7 و پاسخ يزيد
يزيد (در اين ملاقات) به
امام سجّاد 7 عرض كرد: آن سه حاجتى كه دارى و من وعده برآوردن آن را به
تو دادم بيان كن. امام سجّاد 7 فرمود:
1- پيشنهاد اوّلم اين
است كه صورت آقا و مولايم حسين 7 را به من نشان بده تا توشهاى از آن
برگيرم، و آن را زيارت نمايم و با او وداع و خداحافظى كنم.
2- آن چه از ما غارت شده
به ما بازگردان.
3- اگر تصميم بر قتل من
دارى، همراه اين بانوان شخصى (امين) بفرست تا آنها را به حرم جدّشان پيامبر 6 بازگرداند.
يزيد در پاسخ گفت: امّا
صورت پدرت را هرگز نخواهى ديد، امّا در مورد كشتن تو، تو را بخشيدم، و بانوان را
جز تو كسى به مدينه بازنگرداند، امّا آنچه از شما (از اموال) گرفته شده، من به جاى
آنها چند برابر بهاى آنها را به تو خواهم داد.
[1]. منظور از« اخزم» در شعر فوق، اخزم طايى است،
او نسبت به پدرش بدرفتارى مىكرد، پس از مرگ او، روزى پسرانش با پدر او، ابو اخزم
گلاويز شده و او را مجروح ساختند. ابو اخزم گفت:
\sُ انّ بنىّ ضرّجونى بالدّم\z شنشنة اعرفها من اخزم\z\E« همانا پسرانم مرا خون آلود و
مجروح كردند، اين خويى است كه من از پدرشان اخزم، سراغ دارم.»( مترجم).
اسم الکتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 213