اسم الکتاب : الطرائف ت داود إلهامی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 444
پروردگارش
جبرئيل را امر كرد كه بشارت دهد به يك خانهاى از نى در بهشت[1].
همچنين «امّ رومان» (ظاهرا دختر عامر كه
مادر خود عايشه است) مىگويد: خديجه همسايهاى داشت كه سفارش او را به پيغمبر كرد
و هر وقت براى پيامبر غذائى مىآوردند مىفرمود: از آن مقدارى براى دوست خديجه
ببرند و از خديجه بسيار ياد مىكرد عايشه گفت: چه قدر نام خديجه را مىبرى گويا در
روى زمين غير از او زن ديگرى وجود ندارد پيامبر متغير شد و فرمود:
«قومى عنّى الى ناحية فقمت الى ناحية من
البيت»
.: از نزديك من دور شو و كنار برو، عايشه
مىگويد به گوشه خانه رفتم.
«ام رومان» مىگويد: من گفتم يا رسول اللَّه
عايشه دختر جوانى است او را از پيش خود مران، پيامبر به طرف او برگشت و گفت:
«يا عايشة انّ خديجة اتت بي اذ كفر قومك و
رزقت منه الولد»
: اى عايشه خديجه كسى بود به من ايمان آورد
وقتى كه قوم تو همه كافر بودند و از او اولادى نصيب من شد (چون فاطمه زهرا).
عايشه نه تنها به خديجه رشك مىبرد، بلكه به
دختر او فاطمه و دامادش على 7 نيز رشك مىبرد.
حاكم در «مستدرك الصحيحين»[2]
به سند خود از «جميع بن عمير» از عايشه و نسائى در خصايص به همين سند[3] و احمد بن حنبل در مسندش به سند
خود از «نعمان بن بشير» رواياتى آوردهاند كه در آخرى آنها نعمان مىگويد: ابو بكر
اجازه خواست تا بر رسول خدا 6 وارد شود، در همين بين
صداى عايشه را شنيد كه با رسول خدا 6 دعوا مىكند و
مىگويد: من خوب به دست آوردهام كه تو على را از پدر من و خودم دو برابر يا بيشتر
دوست مىدارى، پس ابو بكر همين كه وارد شد
[1] مسلم، صحيح، ج 2، ص 371-
چاپ دو جلدى، با كمى تفاوت- بخارى صحيح، ج 4، ص 231.