اسم الکتاب : الطرائف ت داود إلهامی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 225
«زمخشرى»
در تفسير آيه: وَ
قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً مىگويد: وقتى اين آيه در روز فتح
مكه نازل شد، جبرئيل به رسول خدا عرض كرد: عصاى خود را بردار و بتها را با آن
بينداز، مشركين داشتند تماشا مىكردند كه به محض اين كه نوك عصاى پيامبر به طرف
چشم بتى اشاره مىشد آن بت با رو به زمين مىافتاد همه بتها را انداخت باقى ماند
بت قبيله خزاعه كه بالاى كعبه بود، رسول خدا فرمود: يا على آن را پائين بيانداز.
آنگاه خودش مرا به دوش گرفت تا به بالاى كعبه شدم و آن بت را شكستم و مردم مكه از
اين عمل ما سخت در شگفت بودند و مىگفتند: ما جادوگرتر از محمد 6 كسى را نديدهايم!! اين حديث را حافظ محمد بن موسى در كتابى كه آن را از
تفاسير دوازدهگانه استخراج نموده در تفسير آيه: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ
الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً
روايت كرده است البته الفاظ و معانى حديث طبق نقل او، بيشتر در تعظيم على بن ابى
طالب 7 است.
و محمد بن على مازندرانى در كتاب «البرهان
في اسباب نزول القرآن» ذكر كرده است كه پيامبر 6 على
7 را به اين امر اختصاص داد كه او را روى دوش خود بگيرد تا بتها را از
بالاى كعبه پائين آورد و بدين وسيله پيامبر او را به ساير مردم بزرگ و گرامى داشت.
ماجراى بالا رفتن على 7 بر
شانههاى رسول خدا را بسيارى از بزرگان اهل سنت در كتابهاى خود روايت كردهاند از
جمله: احمد بن حنبل[1]. و ابو يعلى موصلى[2]. و ابو بكر خطيب در تاريخ بغداد[3] و محمد بن صباغ زعفرانى در
«الفضائل» و حافظ ابو بكر بيهقى[4] و قاضى ابو عمر و عثمان بن احمد
در كتابهاى