اسم الکتاب : الطرائف ت داود إلهامی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 140
مىگذشت
همه آنها هلاك مىشدند پس خداوند نازل فرمود: إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ
ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ.
سيوطى در «در المنثور» در تفسير آيه مباهله
در سوره آل عمران مىگويد:
حاكم و ابو بكر بن مردويه و ابو نعيم در
دلائل از جابر روايت كردهاند كه گفت: عاقب و سيد[1]
خدمت رسول خدا آمدند آن حضرت ايشان را به اسلام دعوت كرد، گفتند: اى محمد ما اسلام
آوردهايم فرمود دروغ مىگوئيد و اگر بخواهيد مىگويم چرا مسلمان نمىشويد؟ گفتند:
بگو فرمود: علاقهاى كه شما به صليب و شراب و گوشت خوك داريد شما را نمىگذارد به
اسلام در آئيد سپس رسول خدا 6 ايشان را دعوت به ملاعنه
كرد، آن دو وعده فردا دادند روز بعد رسول خدا 6 دست
على و فاطمه و حسنين را گرفته (و به محل موعود) رفت و فرستاد نزد آن دو تا حاضر
شوند ولى آن دو حاضر به ملاعنه نشدند، به نبوت وى اقرار كردند.
رسول خدا فرمود: به آن خدائى كه مرا به حق
مبعوث فرمود، اگر اقرار نمىكردند در بيابان بر سر آنها آتش مىباريد، جابر گويد:
آيه تَعالَوْا
نَدْعُ أَبْناءَنا الخ
در اين واقعه نازل شد و نيز مىگويد: مقصود از كلمه «أَنْفُسَنا»، رسول خدا 6 و
على 7 و مقصود از «أَبْناءَنا»، حسنين 8 و از «نِساءَنا»، فاطمه (سلام اللَّه عليها) بود[2].
و همين روايت را فقيه شافعى ابن مغازلى در
كتاب «المناقب» از شعبى از جابر بن عبد اللَّه با كمى تفاوت نقل كرده است و در
پايان گفته: شعبى گفت:
«ابنائنا الحسن و الحسين و نساؤنا فاطمه و
انفسنا على بن ابى طالب :»:
[1] طبق نقل ابن مغازلى در
كتاب المناقب نام شخص دوم« الطيب» بوده نه السيد. ولى در تفسير قمى از حضرت صادق(
7) نقل كرده كه بزرگان نصاراى نجران عبارت بودند از:« اهتم» و« عاقب» و«
سيد» كه به جانب رسول خدا آمدند.