اسم الکتاب : الطرائف ت داود إلهامی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 139
و اگر
زير اين بار نمىرويد و تا مباهله نكنيد دست نمىكشيد، لا اقل اين حرف را از من
بشنويد برويد از او خداحافظى كنيد و به شهرهاى خودتان برگرديد.
واردين نجران به قصد خداحافظى نزد پيامبر
آمدند، ديدند پيامبر حسن را به سينه چسبانيده و دست حسين را گرفته و فاطمه پشت سر
او و على (ع) پشت سر فاطمه مىآيند، پيامبر به آنها مىگويد اگر من دعا كردم شما
هم آمين بگوئيد.
هيمن كه اسقف اعظم اين صحنه را ديد، گفت: اى
جمعيت نصارى من چهرههائى مىبينم كه اگر آنها از خدا بخواهند كوهى را از جا
بركند، بر مىكند.
پس با او مباهله نكنيد كه هلاك مىشويد و در
روى زمين تا روز قيامت يك نفر نصارى باقى نمىماند.
گفتند: اى ابو القاسم رأى ما اين شد كه با
تو مباهله نكنيم و ترا به دين خودت بگذاريم و كارى به دين تو نداشته باشيم و تو هم
ما را به دين خودمان واگذارى.
پيامبر فرمود: حالا كه از مباهله امتناع
كرديد، پس اسلام بياوريد و در سود و ضرر مسلمانان شريك باشيد. اين پيشنهاد را نيز
نپذيرفتند.
پيامبر از آنها خواست آماده جنگ شوند.
گفتند: ما توان جنگ با عرب را نداريم ولى حاضريم با تو صلح كنيم بر اين كه با ما
جنگ نكنى و ما را نترسانى و از دينمان برنگردانى در عوض ما هم هر سال دو هزار طاقه
به تو بدهيم يك هزار آن را در ماه صفر و هزار ديگر را در ماه رجب بپردازيم.
و در روايت ثعلبى در آخر حديث اضافاتى است و
آن اين كه پيامبر فرمود:
قسم به خدائى كه جانم در دست قدرت او است،
عذاب بر اهل نجران نزديك شده بود و اگر آنها مباهله مىكردند همه مسخ مىشدند و به
صورت ميمون و خوك در مىآمدند و سرتاسر بيابان براى آنها آتش مىشد خداوند نجران و
اهل آن را به كلى ريشه كن و نابود مىساخت و حتى پرنده روى درخت، و چون يك سال بر
نصارى