اسم الکتاب : دو دوتا، چهارتا المؤلف : پوریزدی، رحمت الجزء : 1 صفحة : 78
هیچگاه
تمام درها به روی کسی بسته نمیشود. خدای ارحمالراحمین
همیشه راهی را برای سعادت و آرامش قرار داده. کافی است
امید داشته باشیم و آستین همت را بالا بزنیم و به
سعی و کوشش خود ادامه دهیم. گاهی اوقات بهترین راهحلها
در جلوی ماست و در نزدیکترین حالت قرار دارد؛ اما از آن غفلت
داریم. پس خوب به اطرافت نگاه کن و با افراد دانا و دلسوز مشورت بگیر؛
که در نومیدی بسی امید است.
صد رحمت به شمر!
به
کسی که بسیار بیایمان و سنگدل است. گفته میشود.
صد هزاران طفل سر
ببریده شد تا کلیمالله
موسی دیده شد[1]
میگویند
سالها پیش در سرزمین مصر پادشاهانی حکومت میکردند که به
آنها فرعون میگفتند. فرعونی که در زمان حضرت موسی 7
زندگی میکرد، بسیار خودخواه و ظالم بود و خود را
خدا مینامید و از همین راه تا جایی که میتوانست
به مردم ظلم و ستم میکرد. یکشب فرعون خواب بدی دید. از خواب
بیدار شد و از اطرافیان خود خواست تا خواب را تعبیر کنند. آنان
نیز گفتند: «بهزودی در میان قوم بنیاسرائیل
پسری به دنیا میآید؛ به دشمنی با برمیخیزد
و تخت پادشاهی تو را واژگون میکند». فرعون از ترس دستور داد تا همه
فرزندان پسر قوم بنیاسرائیل را از بین ببرند. وقتی موسی
7 به دنیا آمد مادرش بهفرمان خدا او را در
سبدی گذاشت و به رودخانه انداخت تا به دست مأموران فرعون نیفتد. به خواست
خداوند، کنیزان فرعون سبد را از آب گرفتند و نزد «آسیه» همسر فرعون
بردند. آسیه که فرزندی نداشت، فرعون را راضی کرد تا موسی 7
را به فرزندی قبول کند بدین ترتیب، موسی 7
زنده ماند و در چهلسالگی از سوی پروردگار، به
پیامبری برگزیده شد.