(1) 110) امام صادق 7 به محمّد بن ابى الكرام فرمود: من
دوست دارم كه روز پنجشنبه براى سفر بيرون شوى، زيرا رسول خدا 6 هنگامى كه مىخواست به جنگ دشمن رود در اين روز بيرون مىشد.
(2) 111) رسول خدا 6 هنگامى كه مىخواست سفر
كند ميان زنان خود قرعه مىكشيد [و به قيد قرعه يكى از آنان را با خود همراه
مىبرد].
(3) 112) رسول خدا 6 دوست نداشت كسى بدون همسفر
مسافرت كند.
(4) 113) رسول خدا 6 فرمود: از سنّت است كه چون
گروهى به سفر روند زاد و توشه خويش را با خود بردارند، زيرا اين كار سبب دلخوشى و
دلگرمى و خوش خلقى آنان خواهد بود.
5) 114) رسول خدا 6 در مسافرتها چند چيز از او
جدا نبود: شيشه روغن (كه سر و موى خود را روغن زند)، سرمهدان، قيچى، مسواك، شانه،
نخ و سوزن خياطى، درفش كفاشى، بند چرمى كفش. و آن حضرت در سفر لباسش را مىدوخت و
كفش خود را پينه مىزد.
(6) 115) انس بن مالك گويد: هيچ گاه رسول خدا 6
قصد سفر نمىكرد جز آنكه هنگام برخاستن از جا مىگفت: «خدايا به يارى تو سفر
مىكنم، و به سوى تو روى مىآورم، و به دامن رحمت تو چنگ مىزنم، تو پشتيبان و
نقطه اميد منى.
خداوندا، مرا در آنچه برايم مهم است و آنچه مهم نمىشمارم و آنچه كه
تو خود بهتر از من مىدانى كفايت كن. خدايا، تقوا را توشه من كن و گناهم را
بيامرز، و به هر سو رو كنم مرا با خير مواجه ساز». اين دعا را مىخواند و براى سفر
بيرون مىشد.