لا يكون مؤمن مؤمنا حتى يكون خائفا راجيا، ولا يكون خائفا راجيا حتى يكون عاملا لما يخاف ويرجو[1].
كسى را مؤمن نمىگويند مگر اين كه داراى بيم و اميد باشد و بيم و اميد در كسى نيست مگر آن كه به مقتضاى بيم و اميد عمل كند.
راستى انسان داراى ترس، از گناه خوددارى مىكند و دارنده اميد براى بهره بردن در دنيا و آخرت به دستورهاى حق گردن مىنهد!
جملهاى را بدين مضمون از بعضى از حكما نقل كردهاند:
«من خاف شيئا هرب منه ومن خاف الله هرب إليه».
كسى كه از چيزى ترس دارد، از آن فرار مىكند و هركس از خدا مىترسد با حرص و ولع به سويش مىرود.
آرى، اگر انسان از گناه و عواقب آن بترسد، از آن فرار مىكند و هركس از مقام خدا بترسد براى تبديل ترسش به حالت امن به او پناه مىبرد.
خوف ممدوح خوفى است كه در دنيا و آخرت به وجود آورنده امنيت باطن و آرامش فكر وجان است چنانچه در قرآن مجيد آمده:
[و ليبدلنهم من بعد خوفهم أمنا][2].
و يقينا ترس و بيمشان را تبديل به امنيت كند.
كه ايمان و عمل صالح و ترس از خدا و وحشت از گناه و عذاب فردا، علت امنيت در دنيا و آخرت است.
صاحبان اين خوف در قرآن مجيد و روايات و اخبار مورد تمجيد قرار گرفته و از
[1] -محجة البيضاء: 7/ 251.
[2] -نور( 24): 55.