responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : شرح مثنوى المؤلف : شهيدى، سید جعفر    الجزء : 1  صفحة : 92

دعا كردن بلعم باعور كه موسى و قومش را از اين شهر كه حصار داده‌اند بى‌مراد باز گردان‌

داستان بلعم باعور در عهد عتيق و عهد جديد، نيز در تفسيرهاى اسلامى به گونه‌هايى نقل شده، اما شرحى كه در دايرة المعارف فارسى (مصاحب) ذيل كلمه بلعم آمده با آن چه در قاموس كتاب مقدس است تفاوتى آشكارا دارد. دايرة المعارف بلعم را شكم پرست معنى كرده حالى كه در قاموس خداوند مردم معنى شده است. در دايرة المعارف نويسد: «پادشاه مو آب اجرتى بدو داد كه عبرانيان را نفرين كند» حالى كه در قاموس نويسد: «صيت جميل و احدوثه نبى مرقوم گوشزد اهالى آن زمان شده مرتبه‌اش بالا گرفت، و از هر طرف مردمان به ديدن او مى‌آمدند تا مگر نبوتى مخصوص در حق ايشان كند ... و ملك و مال آنان را بركت فرمايد ... بالاق شهريار مو آب نزد وى فرستاد وى را دعوت نمود كه قوم اسرائيل را لعنت نمايد. لكن وى شبانه از خدا مسألت نمود و اجازت بر اجراى آن كار نيافت، لهذا صبح از فرمان بالاق امتناع جسته علانيه گفت كه خداوند مرا اذن نمى‌دهد كه قوم اسرائيل را لعنت نمايم، اما بالاق اين سخن را وقعى ننهاد. ثانياً به وى فرستاد و خداوند وى را امر فرمود كه به نزد بالاق رود. چون در بين راه بود واقعه عجيب و تكلم نمودن حمار او روى داد ... چون به نزد بالاق رسيد وى را امر فرمود كه هفت مذبح بسازد و بر هر يك از آنها گاو و قوچى قرار دهد. پس از آن خداوند را براى تعيين تكليف خود استدعا نمايد و چون چنين كرد خداوند وى را امر فرمود كه قوم اسرائيل را در عوض لعنت بركت دهد ... بالاق خشمناك شد و هر كس را به‌

اسم الکتاب : شرح مثنوى المؤلف : شهيدى، سید جعفر    الجزء : 1  صفحة : 92
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست